معرفی وبلاگ
در این وبلاگ مطالب قرآنی و اهل بیت (علیهم السلام) و موضوعات مذهبی و ایام ... منتشر میشود از کلیه عزیزان درخواست می شود مارا با نظرات خویش یاری رمایند .
دسته
فیدها
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 178050
تعداد نوشته ها : 245
تعداد نظرات : 4
Rss
طراح قالب
GraphistThem267

  تابش نور دردل مومن

پيامبر(ص):

 
فإذا عَمِلَ المُؤمنُ عَمَلاً نارَ في قَلبِهِ نُورٌ. 




  پس هر گاه مؤمن عملى انجام دهد، در دلش نورى تابيدن مى گيرد.





كنزالعمال ، ج 3، ص 419

دسته ها : چهارده معصوم
يکشنبه 30 6 1393 9:15

بهترين آرزو   

ربيعه پسر كعب مى گويد: روزى پيغمبر خدا(ص)
به من فرمود:
ربيعه ! هفت سال مرا خدمت كردى ، آيا از من پاداش نمى خواهى ؟
من عرض كردم :يا رسول الله ! مهلت دهيد تا فكرى در اين باره بكنم .
فرداى آن روز محضر رسول خدا (ص)
رفتم ، فرمود:
ربيعه حاجتت را بخواه !
عرض كردم :از خدا بخواه مرا همراه شما داخل بهشت نمايد.
فرمود:اين درخواست را چه كسى به تو آموخت ؟
عرض كردم :هيچ كس به من ياد نداد، لكن من فكر كردم اگر مال دنيا بخواهم كه نابود شدنى است و اگر عمر طولانى و فرزندان بخواهم سرانجام آن مرگ است .
در اين وقت پيغمبر(ص)
ساعتى سر بزير افكند، سپس ‍ فرمود:
اين كار را انجام مى دهم ، ولى تو هم مرا با سجده هاى زياد كمك كن و بيشتر نماز بخوان .

بحار، ج 69، ص 407.

دسته ها : چهارده معصوم
يکشنبه 30 6 1393 9:14

جاهليّت دوم در آخرالزّمان  

«قرآن كريم» به وجود جاهليّتي موسوم به جاهليّت دوم، پس از جاهليّت اوّل در بين عامّة مسلمانان اشاره مي‌نمايد، كه از علايم ظهور حضرت مهدي(ع) است. شواهد قرآني بسياري بر اين موضوع تأكيد دارند، كه از آن جمله مي‌توان به آيات زير اشاره نمود:

مبحث اوّل: دلايل وجود جاهليّت دوم

«قرآن كريم» به وجود جاهليّتي موسوم به جاهليّت دوم، پس از جاهليّت اوّل در بين عامّة مسلمانان اشاره مي‌نمايد، كه از علايم ظهور حضرت مهدي(ع) است. شواهد قرآني بسياري بر اين موضوع تأكيد دارند، كه از آن جمله مي‌توان به آيات زير اشاره نمود:

شنبه 29 6 1393 10:1

  سه ويژگي مومن

 

پيامبر ص:  

إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً فَقَّهَهُ فِي الدِّينِ، وَ زَهَّدَهُ فِي الدُّنْيَا، وَ بَصَّرَهُ بِعُيُوبِ نَفْسِهِ.

 هرگاه خداوند به بنده اي اراده خير كند اورا دين فهم و زاهد در دنيا و آگاه به عيوبش گرداند.

 الكافي ،ج2،ص130

پنج شنبه 27 6 1393 19:46

دعوت به توحيد « آغاز عيد بندگي

 إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنكَ شَيْئًا

چون به پدرش گفت پدر جان چرا چيزى را كه نمى‏شنود و نمى‏بيند و از تو چيزى را دور نمى‏كند مى‏پرستى

مناظرات ابراهيم با عمويش قابل يادآورى و بزرگداشت است. «اذ قال»

در نهى از منكر، از نزديكان خود شروع مى‏كنيم. «يا اَبتِ»

نهى از منكر مرز سنّى ندارد. (پسر مى‏تواند بزرگ خانواده را نهى كند، امّا بايد احترام آنان را حفظ كند.) «يا اَبتِ»

هميشه كمال افراد به سن آنها بستگى ندارد؛ گاهى فرزند خانه از بزرگ‏ترها بهتر مى‏فهمد. «يا ابت»

ارشاد وتبليغ نبايد هميشه عمومى باشد، بلكه گاهى بايد به خود فرد گفته شود. «يا اَبَتِ»

در نهى از منكر، با ايجاد سؤال، وجدان افراد را به قضاوت گيريم. «لم تعبد»

در نهى از منكر، از منكرهاى اعتقادى شروع كنيم. (متأسفانه ما بيشتر سرگرم منكرهاى اخلاقى و اجتماعى هستيم) «لم تعبد»

راه حقّ را فداى عواطف نكنيم. «لابيه لم تعبد» خويشاوندى نبايد مانع نهى از منكر شود.

بت‏پرستى، از فرشته پرستى، انسان پرستى و گاوپرستى بدتر است، زيرا در آنها بينايى و شنوايى و شعور هست، ولى در بت نيست. «مالا يسمع ...»

 

 

آيه شماره 42  از سوره مباركه مريم‏

 

دسته ها : قرآن
پنج شنبه 27 6 1393 19:44

تعبيرات كلّى قرآن درباره رستاخيز

قرآن مجيد در صدها آيه اى كه از مسأله معاد بحث مى كند تعبيرات كاملا متنوّعى دارد كه هريك از آنها اشاره به يكى از ابعاد مفهوم معاد است; و در مجموع بيانگر عمق اين مسأله و اهداف زندگى پس از مرگ است.

از آن جا كه مطالعه تعبيرات متنوّع قرآن درباره معاد افق هاى تازه اى در برابر ديدگان ما در اين مسأله مهم عقيدتى مى گشايد، به شرح آن مى پردازيم. عمده ترين و مهمترين تعبيرات قرآنى از اين مسأله هشت تعبير زير است:

1. «قيام الساعة»: (رستاخيز).

2. «احياء موتى»: (زنده كردن مردگان).

3. «بَعْث»: (برانگيختن).

4. «حشر»: (جمع كردن).

5. «نشر»: (گستردن).

6. «معاد»: (بازگشت به سوى خدا).

7. «لقاء رب»: (ديدار پروردگار).

8. «رجوع»: (بازگشت به سوى او).


دسته ها : قرآن
سه شنبه 25 6 1393 23:37

توصيه‌هايي از مرحوم آية الله العظمي بهجت در باب زيارت امام رضا عليه السلام

 

1- زيارت شما قلبي باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهيد، اگر حال داشتيد به حرم برويد. هنگامي كه از حضرت رضا عليه السلام اذن دخول مي‌طلبيد و مي‌گوييد:

 

«أأدخل يا حجة الله: اي حجت خدا، آيا وارد شوم؟»

 

به قلبتان مراجعه كنيد و ببينيد آيا تحولي در آن به وجود آمده و تغيير يافته است يا نه؟ اگر تغيير حال در شما بود، حضرت عليه السلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سيدالشهداء عليه السلام گريه است، اگر اشك آمد امام حسين عليه السلام اذن دخول داده‌اند و وارد شويد.

 

اگر حال داشتيد به حرم وارد شويد. اگر هيچ تغييري در دل شما به وجود نيامد و ديديد حالتان مساعد نيست، بهتر است به كار مستحبي ديگري بپردازيد. سه روز روزه بگيريد و غسل كنيد و بعد به حرم برويد و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهيد.

 

2- زيارت امام رضا عليه السلام از زيارت امام حسين عليه السلام بالاتر است، چرا كه بسياري از مسلمانان به زيارت امام حسين عليه السلام مي‌روند. ولي فقط شيعيان اثني عشري به زيارت حضرت امام رضا عليه‌السلام مي‌آيند.

 

3- بسياري از حضرت رضا عليه السلام سؤال كردند و خواستند و جواب شنيدند، در نجف، در كربلا، در مشهد مقدس،- هم همين طور - كسي مادرش را به كول مي‌گرفت و به حرم مي‌برد. چيزهاي عجيبي را مي‌ديد.

 

ملتفت باشيد! معتقد باشيد! شفا دادن الي ماشاءالله! به تحقق پيوسته. يكي از معاودين عراقي غده‌اي داشت و مي‌بايستي مورد عمل جراحي قرار مي‌گرفت. خطرناك بود، از آقا امام رضا خواست او را شفا بدهد، شب حضرت معصومه عليهاالسلام را در خواب ديد كه به وي فرمود:

 

«غده خوب مي‌شود. احتياج به عمل ندارد!» ارتباط خواهر و برادر را ببينيد كه از برادر خواسته خواهر جوابش را داده است.

 

4- همه زيارتنامه‌ها مورد تأييد هستند. زيارت جامعه كبيره را بخوانيد. زيارت امين الله مهم است. قلب شما- اين زيارات را بخواند. با زبان قلب خود بخوانيد. لازم نيست حوائج خود را در محضر امام عليه السلام بشمريد. حضرت عليه السلام مي‌دانند! مبالغه در دعاها نكنيد! زيارت قلبي باشد. امام رضا عليه السلام به كسي فرمودند:

 

«از بعضي گريه‌ها ناراحت هستم!»

 

5- يكي از بزرگان مي‌گويد، من به دو چيز اميدوارم اولاً قرآن را با كسالت نخوانده‌ام. بر خلاف بعضي كه قرآن را آنچنان مي‌خوانند كه گويي شاهنامه مي‌خوانند. قرآن كريم موجودي است شبيه عترت.

 

ثانياً در مجلس عزاداري حضرت سيدالشهداء گريه كرده‌ام.

 

6- حضرت آيت الله العظمي بروجردي رحمة الله مبتلا به درد چشم شدند، فرمودند:

 

«در روز عاشورا مقداري از گِل پيشاني عزاداري امام حسين عليه السلام را بر چشمان خود ماليدم، ديگر در عمرم مبتلا به درد چشم نشدم و از عينك هم استفاده نكردم!

 

7- پس از حادثه بمب گذاري در حرم مطهر حضرت رضا عليه السلام حضرت به خواب كسي آمدند، سؤال شد.

 

«در آن زمان شما كجا بوديد؟ فرمودند: كربلا بودم.»

 

اين جمله دو معني دارد:

 

معني اول اين كه حضرت رضا عليه السلام آن روز به كربلا رفته بودند.

 

معني دوم يعني اين حادثه در كربلا هم تكرار شده است. دشمنان به صحن امام حسين عليه السلام ريختند و ضريح را خراب كردند و در آن جا آتش روشن كردند!

 

8- كسي وارد حرم حضرت رضا عليه السلام شد، متوجه شد سيدي نوراني در جلوي او مشغول خواندن زيارتنامه مي‌باشد، نزديك او شد و متوجه شد كه ايشان اسامي معصومين - سلام الله عليهم - را يك يك با سلام ذكر مي‌فرمايند. هنگامي كه به نام مبارك امام زمان ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ رسيدند سكوت كردند! آن كس متوجه شد كه آن سيد بزرگوار خود مولايمان امام زمان- سلام الله عليه و ارواحنا له الفداء- مي‌باشد.

 

9- در همين حرم حضرت رضا عليه السلام چه كراماتي مشاهده شده است. كسي در رؤيا ديد كه به حرم حضرت رضا عليه السلام مشرف شده و متوجه شد كه گنبد حرم شكافته شد و حضرت عيسي و حضرت مريم عليهماالسلام از آنجا وارد حرم شدند. تختي گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضا عليه‌السلام را زيارت كردند.

 

روز بعد آن كس در بيداري به حرم مشرف گرديد. ناگهان متوجه شد حرم كاملاً خلوت مي‌باشد! حضرت عيسي و حضرت مريم عليهماالسلام از گنبد وارد حرم شدند و بر تختي نشستند و حضرت رضا عليه‌السلام را زيارت كردند. زيارت نامه مي‌خواندند. همين زيارت نامه معمولي را مي‌خواندند! پس از خواندن زيارتنامه از همان بالاي گنبد برگشتند. دوباره وضع عادي شد و قيل و قال شروع گرديد حال آيا حضرت رضا عليه السلام وفات كرده است؟

 

10- حرف آخر اين كه: عمل كنيم به هر چه مي‌دانيم. احتياط كنيم در آنچه خوب نمي‌دانيم. با عصاي احتياط حركت كنيم.

 

منبع: كتاب به سوي محبوب، و كتاب برگي از دفتر آفتاب. آية الله بهجت

دسته ها :
شنبه 15 6 1393 20:27

حرز شگفت انگيز امام رضا عليه السلام

و سـيد بن طاوس روايت كرده از ( ياسر ) خادم ماءمون كه گفت : زمانى كه وارد شد ابوالحسن على بن موسى الرضا عليه السلام در قصر حميد بن قحطبه بيرون كرد از تن لباس خود را و داد به حميد و حميد داد به جاريه خود كه بشويد آن را پس نگذشت زمانى كـه آن جـاريـه آمـد و بـا او رقـعـه اى بـود و داد بـه حـمـيـد و گـفت يافتم اين رقعه را در گـريـبـان لبـاس ابـوالحسن عليه السلام پس حميد به آن حضرت عرض كرد: فداى تو گردم ! به درستى كه اين جاريه يافته است رقعه اى در گريبان پيراهن تو، چيست آن ؟ فـرمـود تـعويذى است كه آن را از خود دور نمى كنم ، حميد گفت : ممكن است كه ما را مشرف كـنـى به آن ؟ پس فرمود كه اين تعويذى است كه هر كه نگاه دارد در گريبان خود دفع مـى شـود بلا از او و مى باشد براى او حرزى از شيطان رجيم ، پس خواند تعويذ را بر حميد و آن اين است :

( بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ: بِسْمِ اللّهِ اِنِّى اَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْكَ اِنْ كُنْتُ تَقِيّا اَوْ غَيْرَ تَقِيّ بِاللّه السَّميعِ الْبَصيرِ عَلى سَمْعِكَ وَ بَصَرِكَ لاسُلْطانَ لَكَ عَلَىٍّّ وَ لا عَلى سَمْعي وَ لا عـَلى بـَصـَرى وَ لا عـَلى شـَعـْرى وَ لا عـَلى بَشَرى وَ لا عَلى لَحْمى وَ لا عَلى دَمى وَ لاعـَلى مـُخّى وَ لا عَلى عَصْبى وَ لا عَلى عِظامى وَ لا عَلى مالى وَ لا عَلى ما رَزَقَنى رَبّى سـَتـَرْتُ بـَيـْنـى وَ بـَيْنَكَ بِسِتْرِ النَّبوةِ الَّذى اسْتَتَرَ اَنْبِياءُ اللّهِ بِهِ مِنْ سَطَواتِ الْجَبابِرَةِ وَ الْفَراعِنَةِ، جِبْرائِيلُ عَنْ يَمينى وَ ميكائيلُ عَنْ يِسارى وَ اِسْرافيلُ عَنْ وَرائى وَ مـُحـَمَّدٌ صـَلَّى اللّهُ عـَلَيـْهِ وَ آلِهِ وَ سـَلَّمَ اِمـامـِى وَ اللّهُ مـُطَّلِعٌ عـَلِىَّ يـَمـْنـَعـُكَ مـِنّى وَ يَمْنَعُ الشَّيـْطـانُ مـِنـّى ، اَللّهـُمَّ لا يـَغـْلِبُ جَهْلُهُ اَناتَكَ اَنْ يَسْتَفِزَّنى وَ يَسْتَخِفِّنى ، اَللّهُمَّ اِلَيْكَ الْتَجَاءْتُ، اَللّهُمّ اِلَيْكَ الْتَجَاءْتُ، اَللّهُمَّ اِلَيْكَ الْتَجَاءْتُ. )

و از بـراى ايـن حـرز حـكـايت عجيبى است كه روايت كرده آن را ابوالصلت هروى كه گفت : مـولاى مـن عـلى بـن مـوسـى الرضـا عـليـه السـلام روزى نـشـسـتـه بـود در منزل خود داخل شد بر او رسول ماءمون و گفت : امير تو را مى طلبد. پس امام عليه السلام بـر مى خاست و مرا فرمود نمى طلبد مرا ماءمون در اين وقت مگر به جهت كارى سخت و به خـدا كـه نـمـى تـوانـد بـا مـن بـدى كـنـد بـه جـهـت ايـن كـلمـات كـه از جـدم رسـول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم به من رسيده ، ابوالصلت گفت : همراه امام عليه السـلام بـيـرون رفتم نزد ماءمون ، چون نظر حضرت بر ماءمون ، نظر كرد به سوى او مـاءمـون و گـفـت : اى ابوالحسن ! امر كرده ام كه صد هزار درهم جهت تو بدهند و بنويس هر حـاجتى كه دارى ، پس چون امام پشت گردانيد ماءمون نظرى در قفاى امام كرد و گفت : اراده كردم من و اراده كرده است خدا، و آنچه اراده كرده است خدا بهتر بوده است

حق، معرفت به هر نگاهم داده / در حلقه ي عشق خويش راهم داده

اينها همه علتش فقط يك چيز است  / ايراني ام و رضا پناهم داده . . .

ميلاد مسعود ولي نعمت ما، آقا امام رضا مبارك

 

شنبه 15 6 1393 20:15

مختصرى از كلمات حكمت آميز و برخى از اشعار حضرت رضا عليه السلام

( اوّل ـ قالَ عليه السلام : صَديقُ كُلِّ اَمرِى عَقْلُهُ وَ عَدوُُّهُ جَهْلُهُ.)

 

فرمود آن حضرت : كه دوست هر مردى عقل او است و دشمن او نادانى او است .

 

دوم ـ قـالَ عـليـه السـلام : اِنَّ اللّهَ يـُبـْغـِضُ الْقيلَ وَ الْقالَ وَ اِضاعَةَ الْمالِ وَ كَثْرَةَ

السُّؤ الِ؛

 يـعـنـى فـرمـود: خـداونـد دشـمـن دارد ( قـيـل و قـال ) را و ضـايـع

كـردن مـال را و كـثـرت سـؤ ال را.

و نيز از آن حضرت مروى است كه فرمود چهار چيز اسـت كـه مـى مـيرانند دل را،

گناه بالاى گناه كردن و با زنان زياد محادثه و هم صحبتى كردن و ممارات احمق . تو

بگويى و او بگويد و آخرش ‍ برنگردد به خير، و با مردگان مـجـالسـت كـردن ، عـرض

كـردنـد: يـا رسـول اللّه ! مـردگـان كـيـانـنـد؟ فـرمـود: كـل غـنـى مـتـرف ؛

يـعنى هر توانگرى كه گذاشته شده بطور خود هرچه خـواهـد بكند يا هر توانگرى

كه به ناز و نعمت پروريده شده .

شنبه 15 6 1393 20:12

مـخـتـصـرى از مـنـاقـب و مفاخر و مكارم اخلاق ثامن الائمة على بن موسى الرضاعليه السلام

اول ـ در كـثـرت عـلم آن حـضـرت است : شيخ طبرسى روايت كرده از ابوالصّلت هروى كه گـفـت نـديـدم عـالمـتـرى از على بن الموسى الرضا عليه السلام و نديد او را عالمى مگر آنكه شهادت داد به مثل آنچه من شهادت دادم ، و به تحقيق كه جمع كرد ماءمون در مجلسهاى مـتـعـدده جـماعتى از علماء اديان و فقها و متكلمين را تا با آن حضرت مناظره و تكلم كنند و آن حضرت بر تمام ايشان غلبه كرد و همگى اقرار كردند بر فضيلت او و قصور خودشان و شـنـيـدم از آن حضرت كه مى فرمود من مى نشستم در روضه منوره و علما در مدينه بسيار بـودنـد و هـرگـاه از مـسـاءله اى عـاجـز مـى شـدنـد جـمـيـعـا بـه مـن رجـوع مـى دادنـد و مسائل مشكله خود را براى من مى فرستادند و من جواب مى گفتم .

ابـوالصـّلت گـفـت و حـديـث كـرد مرا محمّد بن اسحاق بن موسى بن جعفر عليه السلام از پـدرش كـه مـى گفت پدرم موسى بن جعفر عليه السلام با پسران خود مى فرمود كه اى اولاد مـن ! بـرادر شـمـا عـلى بـن مـوسـى عـليـه السـلام عـالم آل محمّد است از او سؤ ال كنيد معالم دين خود را و حفظ كنيد فرمايشات او را، همانا من شنيدم از پـدرم حـضـرت جـعـفـر بـن مـحـمـّد عـليـه السـلام كـه مـكـرر بـه مـن مـى گـفـت كـه عالم آل مـحـمـّد عـليـهـم السـلام در صـلب تـو است و اى كاش من او را درك مى كردم همانا او همنام اميرالمؤ منين عليه السلام است .

دوم ـ شـيـخ صـدوق روايـت كـرده از ابـراهيم بن العباس كه گفت هرگز نديدم كه حضرت ابـوالحـسـن الرضـا عليه السلام كسى را به كلام خويش جفا كند و نديدم كه هرگز كلام كـسـى را قـطـع كـند، يعنى در ميان سخن او سخنى گويد تا فارغ شود از كلام خود، و رد نـكـرد حـاجـت احدى را كه مقدور او بود برآورد و هيچگاهى در حضور كسى كه با او نشسته بود پا دراز نفرمود، و در مجلس ، مقابل جليس خود تكيه نمى فرمود، و هيچ وقتى نديدم او را كه به يكى از موالى و غلامان خود بد گويد و فحش دهد و هيچگاهى نديدم كه آب دهان خود را دور افكند و هيچگاهى نديد كه در خنده خود قهقه كند بلكه خنده او تبسم بود و چون خـلوت مـى فـرمـود و خـوان طعام نزد او مى نهادند مماليك خود را تمام سر سفره مى طلبيد حتى دربان و ميراخور او، و با آنها طعام ميل مى فرمود و عادت آن جناب آن بود كه شبها كم مى خوابيد و بيشتر شبها را از اول شب تا به صبح بيدار بود و روزه بسيار مى گرفت و روزه سه روز از هر ماه كه پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه ميان ماه باشد از او فـوت نـشـد و مـى فـرمـود: روزه ايـن سـه روز مـقـابـل روزه دهـر اسـت ، و آن حـضـرت بـسيار احسان مى كرد و صدقه مى داد در پنهانى و بـيـشـتـر صـدقـات او در شـبـهـاى تـار بـود، پـس اگـر كـسـى گـمـان كـنـد كـه مـثـل آن حـضـرت را در فـضـل ديـده اسـت پـس تـصـديـق نـكنيد او را، و از محمّد بن ابى عباد مـنـقول است كه حضرت امام رضا عليه السلام در تابستانها بر روى حصير مى نشستند و در زمـسـتـان بـر روى پـلاس و جـامـه هـاى غـليـظ و درشـت مى پوشيدند و چون براى مردم بيرون مى آمدند زينت مى فرمودند.(16)

سوم ـ شيخ اجل احمد بن محمّد برقى از پدرش از معمر بن خلاد روايت كرده است كه هرگاه حـضـرت امـام رضـا عـليـه السـلام طـعـام ميل مى كرد كاسه بزرگى نزديك سفره خود مى گـذاشت و از هر طعامى كه در سفره بود از بهترين مواضع او مقدارى بر مى داشت و در آن كـاسـه مـى گـذاشـت پس امر مى كرد كه بر مساكين پخش كنند آن وقت تلاوت مى كرد آيه ( فـَلاَ اقـْتـَحـَمَ الْعـَقـَبـَة ) (سوره بلد (90)، آيه 11) حـاصـل ايـن آيـه شـريـفـه و آيـات بـعـد از آن آنـكـه اصـحـاب مـيـمـنـه و اهـل بـهـشـت در عـقـبـه ، يـعـنـى امـر سـخـت و مـخـالفـت نـفـس داخـل مـى شـونـد و آن عـقـبـه آزاد كـردن بنده اى است از رقيت يا طعام خورانيدن است در روز گـرسـنـگـى بـه يـتيمى كه داراى قرابت و خويشى باشد يا مسكينى كه از بيچارگى و فـقـر و خـاك نـشـين باشد، پس حضرت امام رضا عليه السلام مى فرمود كه خداوند عز و جـل دانـا بـود كـه هـر انسانى قدرت آزاد كردن بنده ندارد پس قرار داد براى ايشان راهى بـه بـهـشت ، يعنى مقابل آزاد كردن بنده اطعام را قرار داد كه هر شخصى بتواند به سبب آن راه بهشت گيرد و به بهشت رود.

 

شيخ كلينى روايت كرده از اليسع بن حمزه قمى كه گفت : من در مجلس ‍ حضرت امام رضـا عـليه السلام بودم سخن مى گفتم با آن جناب و جمع شده بود در نزد آن جناب خلق بـسـيـارى و سـؤ ال مـى كـردنـد از حـلال و حـرام كـه نـاگـاه داخل شد مردى بلند قامت گندم گون پس گفت : ( اَلسَّلامُ عَلَيك يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ ) !

مـن مـردى مـى بـاشـم از دوسـتـان تـو و دوسـتـان پـدران و اجـداد تـو عليهم السلام از حج بـرگـشـتـه ام و گـم كـرده ام نـفـقـه ام را و نـيـسـت بـا مـن چـيـزى كـه بـه سـبـب آن يـك منزل خود را برسانم پس اگر فكرى مى كرديد كه مرا راه مى انداختيد به سوى شهرم و خـداونـد بـر مـن نـعـمـت داده (يعنى من در شهرم غنى و مالدارم ) پس در وقتى كه برسم به شهر خود تصدق مى دهم از جانب شما به آن چيزى كه عطاء مى فرمايى به من چون كه من فـقـيـر و مـستحق صدقه نيستم ، حضرت به او، فرمود: بنشين خدا ترا رحمت كند و رو كرد به مردم و براى ايشان سخن مى گفت تا آنكه پراكنده شدند و باقى ماند آن خراسانى و سـليـمـان جـعـفـرى و خـيـثـمـه و مـن ، پـس فـرمـود: آيـا رخـصـت مـى دهـيـد مـرا در دخـول ، يـعـنـى رفـتـن بـه حـرم ؟ پـس سـليـمـان گفت : خداوند كار تو را پيش آورد. پس ‍ بـرخـاسـت و داخـل حـجـره شد و ساعتى ماند پس بيرون آمد و در را بست و بيرون آورد دست مـبـارك را از بـالاى در و فـرمـود: كـجا است خراسانى ؟ عرض كرد: حاضرم در اينجا، پس فرمود: بگير اين دويست اشرفى را و استعانت جوى به او براى مخارج و كلفتهاى خود و متبرك شو به او و صدقه مده آن را از جانب من و بيرون رو كه من ترا نبينم و تو مرا نبينى ، پس بيرون آمد، سليمان گفت : فداى تو شوم ! عطاى وافر دادى و رحم فرمودى پس چرا روى مـبـارك را از او پـوشـانـدى ؟ فـرمـود: از تـرس ‍ آنـكـه بـبـيـنـم ذلت سـؤ ال را در روى او بـه جـهـت بـرآوردن حـاجـتـش ! آيـا نـشـنـيـدى حـديـث رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلم را كـه پـنـهـان كـنـنـده نـيـكـى مـعـادل اسـت بـا هـفـتـاد حـج يـعـنـى عـمـلش ، و افـشـاء كـنـنـده بـدى مـخـذول اسـت و پـوشـانـنـده آن آمـرزيـده شـده اسـت

شنبه 15 6 1393 20:11


در ولادت و اسم و لقب و كنيت حضرت امام رضا عليه السلام است

 

بـدان كـه در تـاريـخ ولادت آن جـناب اختلاف است و اشهر آن است كه در يازدهم

ذى القعده سـنـه صـد و چـهـل و هـشت در مدينه منوره متولد شده و بعضى

يازدهم ذى الحجة سنه صد و پـنـجـاه و سـه گـفـتـه انـد كـه بـعد از وفات حضرت

صادق عليه السلام بوده كه پنج سـال ، و مـوافـق روايـت اول كـه اشـهر است

ولادت آن حضرت بعد از وفات حضرت صادق عـليـه السـلام بوده به ايام قليلى و

حضرت صادق عليه السلام آروز داشت كه آن جناب را درك كـنـد چـه آنـكـنـه از

حضرت موسى بن جعفر عليه السلام روايت شده كه مى فرمود شـنـيـدم از پـدرم

جـعـفـر بـن مـحـمـّد عـليـه السـلام كـه مـكـرر بـه مـن مـى فـرمود كه عالم آل

محمّد عليهم السلام در صلب تو است و كاشكى من او را درك مى كردم پس به

درستى او همنام اميرالمؤ منين على عليه السلام است .

 

 

شنبه 15 6 1393 20:6


ولادت هشتمين اختر تابناك آسمان امامت و ولايت، آقا امام رضا عليه اسلام مبارك باد.


 

متن صلوات خاصه امام رضا عليه السلام :

 

اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي  و حُجَّّتكَ

 

عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً

 

مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ.

 

 

خدايا  رحمت فرست بر علي بن موسي الرضا امام با تقوا و پاك و حجت تو بر هر كه روي زمين است و هر كه زير خاك، رحمت بسيار و تمام با بركت و پيوسته و پياپي و دنبال هم چنان بهترين رحمتي كه بر يكي از اوليائت فرستادي.

 



دسته ها : چهارده معصوم
شنبه 15 6 1393 20:0


اهميّت بحث معاد از ديدگاه قرآن  9

10
  ( وَإِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَئِذَا كُنَّا تُرَاباً أَئِنَّا لَفِي خَلْق جَدِيد أُوْلَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ الاَْغْلاَلُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ) .( سوره رعد، آيه 5.

10 - و اگر (ازچيزى) در شگفتى فرو مى روى، عجيب گفتار آنها است كه مى گويند: "آيا هنگامى كه ما خاك شديم، (بار ديگر زنده مى شويم و) به خلقت جديدى باز مى گرديم؟! آنهاكسانى هستند كه به پروردگارشان كافر شده اند; و غل و زنجيرها در گردنشان است; و آنها اهل دوزخند، و جاودانه در آن خواهند ماند

در دهمين و آخرين آيه، منكران معاد را به خلود در آتش و جاودانگى عذاب تهديد مى كند روى سخن را به پيامبر(صلى الله عليه وآله) كرده، مى فرمايد: «و اگر (ازچيزى) در شگفتى فرو مى روى، عجيب گفتار آنهااست كه مى گويند: "آيا هنگامى كه ما خاك شديم، (بار ديگر زنده مى شويم و) به خلقت جديدى باز مى گرديم؟!"»: ( وَإِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَئِذَا كُنَّا تُرَاباً أَئِنَّا لَفِي خَلْق جَدِيد) .

سپس مى افزايد: « آنهاكسانى هستند كه به پروردگارشان كافر شده اند; و غل و زنجيرها در گردنشان است; و آنها اهل دوزخند، و جاودانه در آن خواهند ماند.»: ( أُوْلَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ الاَْغْلاَلُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ) .

در آغاز آيه سخن از تعجّب كفّار مى گويد، سپس اين تعجّب را از عجائب مى شمرد; يعنى آيا مطلبى به اين وضوح، و با اين همه دلايل روشنى، جاى تعجّب دارد؟ و در پايان آيه آنها را به صورت زندانيانى معرفى مى كند كه غل ها و زنجيرها برگردن دارند. چه غل و زنجيرى سخت تر از تعصّب و جهل و هواپرستى كه هرگونه آزادى انديشه را از آنها مى گيرد، تا آن جا كه مسأله اى به اين روشنى مايه تعجّب آنها مى گردد، چرا كه مخالف هواى نفس و تقليد كوركورانه آنها است.

توجّه داشته باشيد نمى گويد در قيامت غل و زنجير برگردن دارند. بلكه ظاهر آيه اين است كه هم اكنون چنين هستند; همان گونه كه در اشعار عرب آمده است: «لَهُمْ عَنِ الرُّشْدِ أَغْلالٌ وَ اَقْيادُ»: «آنها در برابر هدايت غل ها و زنجيرها دارند.»

ولى بعضى از مفسّران، آيه را اشاره به وضع آنها در قيامت مى دانند كه غل و زنجيرها به گردنشان خواهد افتاد. و بعضى هر دو احتمال را ذكر كرده اند.

ولى بعضى آن را فقط اشاره به وضع حال آنها در دنيا شمرده اند چنانچه مرحوم علامه طباطبايى در تفسير الميزان مى گويد: «اين جمله اشاره به گرفتار شدن در جهان ماده و تكيه بر هوا و تقيّد به قيود جهل و غل هاى انكار است.»

مسلّم است اين گونه غل و زنجيرها كه انسان به اختيار خود در اين جهان بر دست و پا و گردن خويش مى نهد در قيامت به صورت غل و زنجيرهاى آتشين تجسّم خواهد يافت، و او را از ارتقاء به مقام قرب پروردگار باز خواهد داشت.

نتيجه

از مجموع آيات فوق - و آيات ديگرى كه در ضمن مباحث آينده خواهد آمد - به خوبى روشن مى شود كه تا چه حد قرآن مجيد براى ايمان به معاد ارزش قائل است; و چگونه آن را از پايه ها و اركان ايمان، و از امورى كه ترك آن مايه گمراهى عميق و ضلال بعيد، و فاصله گرفتن از حق، و عذاب اليم، و خلود در دوزخ است مى شمرد; و انكار آن را نشانه عدم آزادى انديشه و گرفتارى در زنجيرهاى جهل و عناد و لجاجت مى داند.

درست به همين دليل بحث هاى معاد در قرآن گسترده ترين بحث ها بعد از توحيد و خداشناسى است.

 

پيام قران ايت اله مكارم جلد 5

 

دسته ها : قرآن
دوشنبه 10 6 1393 11:50


اهميّت بحث معاد از ديدگاه قرآن  8


  9 ( وَقِيلَ الْيَوْمَ نَنسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا وَمَأْوَاكُمْ النَّارُ وَمَا  لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ) .( سوره جاثيه، آيه 34.

9- و به آنها گفته مى شود: امروز شما را فراموش مى كنيم همان گونه كه شما ديدار امروزتان را فراموش كرديد; و جايگاه شما دوزخ است و هيچ ياورى نداريد

در نهمين آيه سه مجازات دردناك براى كسانى كه روز قيامت را به فراموشى بسپارند بيان كرده، مى فرمايد: «و به آنها گفته مى شود: "امروز شما را فراموش مى كنيم همان گونه كه شما ديدار امروزتان را فراموش كرديد"»: ( وَقِيلَ الْيَوْمَ نَنسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا).

«و جايگاه شما دوزخ است»: ( وَمَأْوَاكُمْ النَّارُ).

«و هيچ ياورى نداريد.»: ( وَ مَا لَكُمْ مِّنْ نَّاصِرِيْنَ) .

در واقع به فراموشى سپردن قيامت سرچشمه هرگونه ضلالت است. همان گونه كه قرآن مى گويد: ( اِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ) : «كسانى كه از راه خدا گمراه شوند، عذاب شديدى بخاطر فراموش كردن روز حساب دارند.

البتّه خداوند همه جا حاضر است، و همه چيز نزد او حاضر، و فراموشى براى او معنا ندارد; بلكه منظور اين است كه اين فراموش كاران را چنان از رحمت خود بى نصيب مى سازد كه گويى آنها را به فراموشى سپرده است! (دقّت كنيد)

دسته ها : قرآن
دوشنبه 10 6 1393 11:49

اهميّت بحث معاد از ديدگاه قرآن 


8. ( وَأَنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِيماً).( سوره اسراء، آيه 10.

8. . «و اين كه آنها كه به سراى ديگر ايمان نمى آورند، عذاب دردناكى براى آنان آماده ساخته ايم».

در هشتمين آيه كسانى را كه ايمان به آخرت ندارند صريحاً به عذاب اليم تهديد كرده; مى فرمايد: «و اين كه آنها كه به سراى ديگر ايمان نمى آورند، عذاب دردناكى براى آنان آماده ساخته ايم»: ( وَأَنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِيماً) .

از يك سو مى گويد هم اكنون اين مجازات آماده است تا كسى گمان نكند وعده نسيه داده شده، و از سوى ديگر عذاب الهى را به «اليم» و دردناك بودن توصيف مى كند، تا اهمّيّت ايمان به معاد را روشن تر سازد.

واژه «عذاب اليم» ده ها بار در قرآن مجيد در آيات مختلف تكرار شده، و غالباً در مورد كافران و منافقان است و گاه در مورد گناهان مهمّى همچون كناره گيرى از جهاد (سوره توبه، آيه 39) و تعدّى به هنگام قصاص (سوره بقره، آيه 178) يا اشاعه فحشا (سوره نور، آيه 19) يا ظلم و ستم (سوره زخرف، آيه 65) و مانند آن از گناهان عظيم و كبيره، به كار رفته است.


پيام قران ايت اله مكارم جلد 5

دسته ها : قرآن
دوشنبه 10 6 1393 11:48
X