چگونه عمر بیش از هزار سال حضرت مهدى(عج) را باور کنیم؟
پاسخ آن است که در آیه 259 سوره بقره مىخوانیم: شخصى ـ که به گفته روایات و تفاسیر، عُزیر نام داشت ـ از کنار یک آبادى عبور می کرد که دیوارهاى آن بر روى سقفهایش فرو ریخته بود و مشخص بود که مدتی طولانى از مرگ ساکنین آن جا و زمان تخریبش میگذرد، با خود گفت: «خداوند چگونه ساکنین اینجا را پس از مرگشان زنده مىکند؟».
خداوند در همان لحظه جان او را گرفت و پس از صد سال زنده کرد و به او گفت: «چقدر درنگ کردى؟»، گفت: «یک روز یا بخشى از یک روز!»، خداوند فرمود: «نه؛ بلکه صد سال است که در اینجا ماندهاى، به غذا و نوشیدنى خود که همراه داشتى، نگاه کن که با گذشت سال ها تغییر نکرده است، به الاغ خود نگاه کن که هیچ اثرى از آن باقى نمانده است، ما زنده شدن تو را نشانه و حجتى براى مردم قرار مىدهیم، اکنون به استخوانهاى الاغ مرده خود بنگر و ببین که چگونه آن ها را به هم پیوند مىدهیم و بر آن ها گوشت مىپوشانیم و زندگى دوباره به آن مى بخشیم».
بنابراین آیه، غذا و نوشیدنى به مدت صد سال تغییر نکرد، در حالى که به طور طبیعى می بایست پس از چند روز فاسد مىشد، صد سال برابر 5200 هفته است و خداوند غذایى که فقط یک هفته سالم می ماند را 5200 برابر عمر طبیعىاش سالم نگاه داشت، اکنون به سراغ عمر امام زمان(عج) مىرویم که هنوز حتى به حد 20 برابر عمر طبیعى نرسیده است، بنابراین نه دلیل عقلى بر محدود کردن عمر انسان داریم و نه عمر طولانى، چیز محالى است.
از طرفى تعجب ما از طولانى بودن عمر به خاطر مقایسه آن با خودمان و قدرت محدود خودمان است، در حالی که نمونههاى دیگرى از طول عمر نیز در تاریخ و طبیعت وجود دارد؛ از جمله: مدت رسالت حضرت نوح(ع) 950 سال، اصحاب کهف و خواب چند صدساله آن ها، عمر چندین هزارساله نوعى ماهى و برخى از درختان و... . آرى! خداوندى که به استخوان، قدرت شنیدن و به پیه چشم، قدرت دیدن مىدهد، مىتواند عمر انسان را نیز طولانى کند.
«اللهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج»
کسى که مشتاق است تا بهشت و چگونگى آن را دریابد سوره واقعه را تلاوت کند.
ابو بصیر روایت کرده است که امام صادق علیه السّلام فرمود:«نصرت الهی، سنت الهی»
خداوند در آیه 51 سوره غافر میفرماید:
«إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ»
همانا ما پیامبران خود و کسانى را که ایمان آوردهاند، هم در زندگى دنیا و هم روزى که گواهان (براى گواهى دادن) به پا مىخیزند یارى مىکنیم.
در قرآن سخن از نصرت الهى دربارهى انبیا و مؤمنان بسیار است. و نصرت الهی، سنتی الهی است. نصرت نوح، ابراهیم، لوط، صالح، یونس، یوسف، شعیب، موسی، عیسی، رسول اکرم و مؤمنان!
زمانی که تفسیر این آیه را مینوشتم دههى فجر انقلاب اسلامى و روز 14 بهمن 1378 بود.
شایسته است از یک نمونه از نصرت الهى نسبت به قیام فقیهى مجاهد و مخلص به نام امام خمینى قدس سره یاد کنم. او در سال 1342 در رژیم طاغوتى پهلوى قیام کرد. مدّت پانزده سال به ترکیه و عراق تبعید شد و یارانش گرفتار حبس و شکنجه و تبعید شدند. برخى به شهادت رسیدند ولى بالاخره خداوند او را یارى نمود. شاه ایران گریهکنان فرار کرد و نظام شاهنشاهىِ دو هزار وپانصد ساله سقوط کرد و امام خمینى به اهداف خود رسید...
درسهایی از قرآن
هشت طلبکار امام سجاد علیه السلام!
شخصی از امام سجاد (ع) سوال کرد: چگونه صبح کردی ای پسر رسول خدا (ص)!؟ (یعنی روز را چگونه آغاز کردی؟)
فرمود: صبح کردم در حالیکه به هشت کس بدهکارم و آنان هر زور هشت چیز از من طلب میکنند و مرا به سوی خود میخوانند:
1- خدای تعالی از من واجبات را میخواهد.
2- پیامبر(ص) سنتش را
3- زن و فرزند، نفقه و مخارج زندگی را
4- نفس از من شهوت
5- شیطان از من نافرمانی و معصیت
6- فرشتگان نویسنده اعمال، ازمن صداقت و درستکاری
7- ملکالموت از من روح و جان
8- قبر از من بدن را میخواهد.
و من در میان این هشت طلبکار، مسئول و ناتوان شدهام.
منابع:
1-بحارالانوار، ج46، ص69، ب5، ح42
2- امالی طوسی، ص641، م33
3- جامع الاخبار،ص 90
ﭘﺮﭼﻢ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪی (ﻋﺠﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟی ﻓﺮﺟﻪ ﺍﻟﺸﺮیﻒ)
ﺩﺭ ﺭﻭﺍیﺎﺕ ﺁﻣﺪﻩ ﭘﺮﭼﻢ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪی (ﻋﺠﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟی ﻓﺮﺟﻪ ﺍﻟﺸﺮیﻒ) ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻇﻬﻮﺭ، ﻫﻤﺎﻥ ﭘﺮﭼﻢ ﭘیﺎﻣﺒﺮ ﺍکﺮﻡ (ﺻﻠی ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠیﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ) ﺍﺳﺖ.
ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻋﻠیﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﻓﺮﻣﻮﺩ:
«ﻣَﻌَﻪُ ﺭَﺍیَﺔُ ﺭَﺳُﻮﻝ ﺍﻟﻠّﻪ (ﺻﻠی ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠیﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ) ؛
ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﻭ ﭘﺮﭼﻢ ﭘیﺎﻣﺒﺮ ﺍکﺮﻡ ﺍﺳﺖ. » ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺷﺨﺼی کﻪ ﭘﺮﺳیﺪ:
«ﺁیﺎ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ یﺎ ﺍیﻦ کﻪ ﺑﺮﺍی ﺍﻭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻣیﺷﻮﺩ؟
ﻓﺮﻣﻮﺩ:
«ﺑﻠکﻪ ﺟﺒﺮﺋیﻞ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻭﺭﺩ. »
حدیث_روز
کارهایی که خانهای در بهشت برایت میسازد
امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: چهار خصلت است که هر کس دارا باشد خداوند برای او خانهای در بهشت بنا نماید: هر کسی که یتیمی را پناه دهد و کفالت او کند؛ و ضعیفی را مهربانی کند؛ و به پدر و مادر مهربان باشد و با زیر دست خویش با مهر و نرمی رفتار نماید.
«خصال صدوق، جلد 1 ، صفحه 211»
گفتم خدا
آمد ندا
گفتا بگو ای بنده ام
گفتم خدا شرمنده ام
بس که گنه من کرده ام
گشته سیه پرونده ام
آمد ندا ای بنده ام
بخشنده ام،بخشنده ام
تیر عشق تو ندارد هدفی جز دل من
که سرشتند چو با مهر تو آب و گل من
از غم عشق تو سوزم همه دم مهدی جان
باشد از عمر گران مایه همین حاصل من
تذکر مرحوم قاضی درباره افکار شاگردش
عالمی بود در طهران، بسیار بزرگوار و متقی و حقا مرد خوبی بود؛ مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد تقی آملی – رحمه الله علیه- ایشان از شاگردان سلسله اول مرحوم قاضی در قسمت اخلاق و عرفان بودهاند. از قول ایشان نقل شد که: من مدتها میدیدم که مرحوم قاضی دو سه ساعت در وادی السلام مینشینند. با خود گفتم: انسان باید زیارت کند و برگردد و به قرائت فاتحهای روح مردگان را شاد کند؛ کارهای لازم تر هم هست که باید به آنها پرداخت. این اشکال در دل من بود اما به احدی ابراز نکردم، حتی به صمیمیترین رفیق خود از شاگردان استاد.
مدتها گذشت و من هر روزی برای استفاده از محضر استاد به خدمتش میرفتم، تا آنکه از نجف اشرف عازم بر مراجعت به ایران شدم و لیکن در مصلحت بودن این سفر تردید داشتم؛ این نیت هم در ذهن من بود و کسی از آن مطلع نبود. شبی بود می خواستم بخوابم، در آن اطاقی که بودم در طاقچه پایین پای من کتاب بود، کتابهای علمی و دینی؛ در وقت خواب طبعا پای من به سوی کتابها کشیده میشد. با خود گفتم برخیزم و جای خواب خود را تغییر دهم، یا نه لازم نیست؛ چون کتابها درست مقابل پای من نیست و بالاتر قرار گرفته، این هتک احترام به کتاب نیست. در این تردید و گفتگوی با خود بالاخره بنابر آن گذشتم که هتک نیست و خوابیدم. صبح که به محضر استاد مرحوم قاضی رفتم و سلام کردم، فرمود: علیکم السلام صلاح نیست شما به ایران بروید و پا دراز کردن به سوی کتابها هم هتک احترام است. بی اختیار هول زده گفتم: آقا! شما از کجا فهمیدهاید، از کجا فهمیدهاید؟! فرمود: از وادی السلام فهمیدهام!»
کتاب اسوه عارفان – ص 53
27 دیماه سالروز شهادت مجاهد خستگی ناپذیر «سید مجتبی نواب صفوی» 🌷
شهید سید مجتبی نواب صفوی در سال 1303ش در خانیآباد تهران به دنیا آمد و پس از اتمام دروس ابتدایی، به آبادان سفر کرد. سپس برای ادامه تحصیل به نجف اشرف مهاجرت نمود و در آنجا از محضر مدرسین حوزه علمیه نجف اشرف بهره مند گردید. وی پس از چهار سال اقامت در نجف به دستور آیت اللَّه سید ابوالحسن اصفهانی جهت مبارزه با کجرویهای کسروی به ایران آمد و با تشکیل «جمعیت فداییان اسلام» به مبارزه با بدخواهان و بداندیشان پرداخت. ترور وابستگان استعماری مانند احمد کسروی، عبدالحسین هژیر، علی رزم آرا و حسین علاء از جمله فعالیتهای سیاسی این جمعیت میباشد.
شهید نواب صفوی همچنین با حکومت دکتر مصدق به خاطر عدم عمل به احکام اسلامی به مخالفت برخاست و به همین جهت در ایام نخست وزیری مصدق، دستگیر و به زندان افتاد و تا سقوط حکومت مصدق در زندان بود. سرانجام این مجاهد خستگیناپذیر به همراه سه تن از همرزمانش به نامهای خلیل طهماسبی، مظفر علی ذوالقدر و سید محمد واحدی در بیدادگاه رژیم پهلوی محکوم و در صبحگاه 27 دی 1334 شمسی تیرباران شده و به خیل شهدا پیوستند. بدین ترتیب پرونده ده سال فعالیت سیاسی و اجتماعی جمعیت فداییان اسلام بسته شد...
ایمیل اشتباهی
روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر و بالاخره به اینترنت مجهز است.
تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند.
نامه را مینویسد اما در تایپ آدرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد.
در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی، زنی که تازه از مراسم خاکسپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا آشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند.
اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد.پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را نقش بر زمین می بیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد که در ایمیل نوشته بود :
گیرنده : همسر عزیزم
موضوع : من رسیدم
میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی.
راستش آنها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا میاد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته. من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم.
همه چیز برای ورود تو رو به راهه. فردا می بینمت.
امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه ...وای چه قدر اینجا گرمه
ﻣﻨﺘـــــــﻈَﺮ کیﺴﺖ؟
کﻠﻤﻪ ﻣﻨﺘﻈَﺮ ﺑﻪ ﻓﺘﺢ ﻇﺎﺀ، ﺍﺳﻢ ﻣﻔﻌﻮﻝ ﺍﺯ ﺑﺎﺏ «ﺍﻓﺘﻌﺎﻝ» ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻯ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ کﺸیﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ کﻪ ﺩیﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﻰ ﺑﺮﻧﺪ.
ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺩیﮕﺮ، کﺴﻰ کﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺷﺨﺺ ﻣﻨﺘﻈِﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﻭﺭﻭﺩﺵ کﺸیﺪﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ، ﻣﻨﺘﻈَﺮ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ.
ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻋﻠیﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺁﻥ کﺴﻰ کﻪ ﺑﺎیﺪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺁﻣﺪﻧﺶ ﺑﻮﺩ، ﭼﻨیﻦ ﻣﻌﺮّﻓﻰ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ:
ﻋﺒﺪﺍﻟﻌﻈیﻢ ﺣﺴﻨﻰ ﺭﻭﺍیﺖ ﻣﻰ کﻨﺪ کﻪ ﺑﺮ ﻣﻮﻟﺎﻯ ﺧﻮﺩ، ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺤﻤّﺪ ﺗﻘﻰ ﻋﻠیﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﻦ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﺯ ﻗﺎﺋﻢ ﻋﻠیﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺳﺆﺍﻝ کﻨﻢ کﻪ ﺁیﺎ ﺍﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻬﺪﻯ ﺍﺳﺖ یﺎ کﺴﻰ ﻏیﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﺳﺖ؟
کﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠیﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
ﻗﺎﺋﻢ ﻣﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻬﺪﻯ ﺍﺳﺖ، کﺴﻰ کﻪ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻏیﺒﺘﺶ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑکﺸﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻇﻬﻮﺭﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﻃﺎﻋﺖ کﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺳﻮّﻣیﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ کﺴﻰ کﻪ ﻣﺤﻤّﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺒﻮّﺕ ﻣﺒﻌﻮﺙ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﮔﺮﺩﺍﻧیﺪ، ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﺩﻧیﺎ ﺟﺰ یک ﺭﻭﺯ ﺑﺎﻗﻰ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﻯ ﻃﻮﻟﺎﻧﻰ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻗیﺎﻡ کﻨﺪ ﻭ ﺯﻣیﻦ ﺭﺍ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ کﻪ ﺁکﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﻭ ﺟﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﺪﻝ ﻭ ﺩﺍﺩ ﻧﻤﺎیﺪ. » (1)
ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﺣﺪیﺚ یﺎﺩ ﺷﺪﻩ، ﺩﺭ ﻋﺼﺮ کﻨﻮﻧﻰ ﻭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﭘﺮ ﺗکﻠیﻒ ﻏیﺒﺖ، ﺁﻥ کﻪ ﺑﺎیﺪ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﻭ کﺸیﺪﻩ ﺷﻮﺩ، ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻯ ﻋﻠیﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ.
ﺣﺎﻝ ﺍیﻦ ﺳﺆﺍﻝ ﻣﻄﺮﺡ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ کﻪ ﭼﺮﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻯ ﻋﻠیﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ «ﻣﻨﺘﻈَﺮ» ﮔﻮیﻨﺪ؟! ﺻﻘﺮﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﺩﻟﻒ ﮔﻮیﺪ:
ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻮﺍﺩﻋﻠیﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﭘﺮﺳیﺪﻡ کﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﺴﻦ [ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻋﺴکﺮﻯ ﻋﻠیﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ]ﭼﻪ کﺴﻰ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺳﺖ؟ ﺍیﺸﺎﻥ ﭼﻨیﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
«ﻫﻤﺎﻧﺎ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﺴﻦ، ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﻗﺎﺋﻢ، ﺑﻪ ﺣﻖّ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺳﺖ. »
ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﻯ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪ! ﭼﺮﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻰ ﮔﻮیﻨﺪ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
«ﺯیﺮﺍ ﺍﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧکﻪ یﺎﺩﺵ ﺍﺯ ﺑیﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﺍکﺜﺮ ﻣﻌﺘﻘﺪیﻦ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻣﺘﺶ ﻣﺮﺗﺪ ﺷﻮﻧﺪ ﻗیﺎﻡ کﻨﺪ».
ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﺮﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻨﺘﻈَﺮ ﮔﻮیﻨﺪ؟
ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: «ﺯیﺮﺍ ﺍیّﺎﻡ ﻏیﺒﺘﺶ ﺯیﺎﺩ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﺪّﺗﺶ ﻃﻮﻟﺎﻧﻰ ﮔﺮﺩﺩ، ﻣﺨﻠﺼﺎﻥ، ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻗیﺎﻣﺶ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺷکّﺎکﺎﻥ، ﺍﻧکﺎﺭﺵ کﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﻨکﺮﺍﻥ، یﺎﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﻬﺰﺍﺀ ﻧﻤﺎیﻨﺪ ﻭ ﺗﺴﻠیﻢ ﺷﻮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ، ﻧﺠﺎﺕ یﺎﺑﻨﺪ. » (2)
ﺁﺭﻯ، ﺭﻣﺰ ﺍیﻨکﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻬﺪﻯ ﻋﻠیﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﺎﻣیﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ کﻠﺎﻡ ﭘﺎک ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻋﻠیﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻰ ﺑیﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺁﻥ ﺍیﻨکﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩﻯ ﻣﺨﻠﺼﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻗیﺎﻡ ﺍﻭ ﻭ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻏیﺒﺖ ﻃﻮﻟﺎﻧﻰ ﺍﺵ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺍیﻦ ﻋﻘیﺪﻩ ﭘﺎک ﺧﻮﺩ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺍیﺸﺎﻥ ﺑﺮﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻓﺮﺍ ﺭﺳیﺪﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻇﻬﻮﺭﺵ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧیﺰ ﺗﺴﻠیﻢ ﺷﺪﮔﺎﻥ ﺍﻣﺮ ﺍﻭیﻨﺪ.
--------------------------------
-انتظار از دیدگاه روایات اهل بیت علیهم السلام
1) کﻤﺎﻝ ﺍﻟﺪیﻦ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻟﻨﻌﻤﻪ، ﺝ 2، ﺏ 36، ﺹ 7، ﺡ 1.
2) ﻫﻤﺎﻥ، ﺑﺎﺏ 38، ﺹ 72، ﺡ 3.
-انتظار از دیدگاه روایات اهل بیت علیهم السلام
حکایت
آیتالله_بهجت :
ماجرای دعا نویسی علامه امینی
مرحوم علامه امینى مىگوید: وارد جلسهاى در شهر بغداد شدم که دانشمندان بزرگ اهل سنت شرکت داشتند. وقتى وارد شدم هیچ کس به من اعتنا نکرد و من نزدیک در و کنار کفشکن نشستم. پسرى وارد شد تا به من رسید گفت: «هذا هو» این همان است. نگران شدم نکند توطئهاى باشد. پرسیدم قصه چیست؟
گفتند: نگران نباشید!. مادر این بچه مبتلا به بیمارى حمله و غش بوده، عالمى برایش دعا نوشته و خوب شده است؛ حالا دعا گم شده و مادر دوباره به حال بیمارى برگشته است، پسربچه تا شما را دید فکر کرد شما همان عالم دعانویس هستید؛ چون عمّامه شما شکل عمّامه اوست.
حالا ممکن است شما دعایى بنویسید. علامه مىفرماید: من در تفسیر و تاریخ و ... وارد بودم، امّا در عمرم دعا ننوشته بودم. کاغذ خواستم و آیهاى از قرآن را در آن نوشتم، همین که دعا را بردند، عبایم را جلوى چشمانم انداختم و از همان مجلس بغداد، به نجف سلامى دادم: «السلام علیک یا اباالحسن یا امیرالمؤمنین» و بعد گفتم: آقا! یک حواله دادم آبروى ما را حفظ کن. لحظاتى بعد پسربچه به وسط سالن پرید و گفت: مادرم خوب شد! مادرم خوب شد! قصه که به اینجا رسید مرا با سلام و احترام در بالاى مجلس نشاندند.
به چه دلیل این زمان، آخرالزمان است؟
در روایات اسلامی برای دوره آخرالزمان علایم و نشانههایی ذکر شده که با تحقق این علایم و نشانهها، پی میبریم که هم اکنون در دوره آخرالزمان قرار داریم. اینک به برخی از این علایم و نشانهها اشاره میکنیم:
۱ - گسترش ترس و ناامنی
امام باقر (ع) میفرماید: «لایقوم القائم الاّ علی خوف شدید...»؛ «حضرت قائم (عج) قیام نمیکند مگر در دورانی پر از بیم و هراس.» (الغیبة نعمانی، ص ۲۳۵)
و نیز فرمود: «مهدی (عج) هنگامی قیام میکند که زمام کارهای جامعه در دست ستمکاران باشد.» (ملاحم ابن طاووس، ص ۷۷)
۲ - تهی شدن مساجد از هدایت
پیامبر (ص) درباره وضعیّت مساجد در آخرالزمان میفرماید: «مساجدهم عامرة و هی خراب من الهوی»؛ «مسجدهای آن زمان آباد و زیباست، ولی از هدایت و ارشاد در آن خبری نیست.» (بحارالأنوار، ج ۲، ص ۱۹۰)
۳ - سردی عواطف انسانی
رسول گرامی اسلام (ص) در اینباره میفرماید: «فلاالکبیر یرحم الصغیر ولاالقوی یرحم الضعیف، و حینئذ یأذن اللَّه له بالخروج»؛ «در آن روزگار، بزرگترها به زیردستان و کوچکترها ترحّم نمیکنند و قوی بر ضعیف ترحّم نمینماید. در آن هنگام خداوند به او [مهدی (عج)] اذن قیام و ظهور میدهد.» (بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۰)
سوال یک دختربچه ۹ساله شیعه ازمدیر خود که باعث شد تمام کارشناسان شبکه های وهابی جوابی بجز سکوت برایش نیافتند: ما درکلاس ۲۴نفر هستیم، معلم ما وقتی میخواد از کلاس بیرون بره به من میگه : خانم محمدی ، شما مبصر باش تا نظم کلاس بهم نریزه . . . وبه بچه ها میگه: بچه ها ، گوش به حرف مبصر کنید ، تا برگردم . شما میگید پیامبر(ص) از دنیا رفت وکسی را به جانشینی خودش انتخاب نکرد ، آیا پیامبر(ص) ، به اندازه معلم ما ، بلد نبود یک مبصر و یک جانشین بعد از خودش تعیین کند که نظم جامعه . . . اسلامی به هم نریزد ؟! جواب مدیر اهل سنت به دانش آموز شیعه: برو فردا با ولی ات بیا کارش دارم ، دانش آموز رفت وفرداش با دوستش اومد. مدیرگفت: پس چرا ولیتو نیاووردی ، مگه نگفتم ولیتو بیار ؟ دانش آموز گفت: این ولیه منه دیگه . مدیر عصبانی شدوگفت: منظور من از ولی سرپرسته ، پدرته ، رفتی دوستتو آوردی؟ دانش آموز گفت: نشد دیگه اینجا میگی ولی یعنی سرپرست ، پس چطور وقتی پیامبر میگه این علی ولی شماست میگید معنی ولی میشه دوست . بنازم به این بچه شیعه .
بهترین
سرانجام
وَ الَّذِینَ
ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّاتِهِمْ وَ
لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِى کاَنُواْ یَعْمَلُونَ
آیه شماره 7 از سوره مبارکه عنکبوت
و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند، گناهان آنان
را میپوشانیم (و میبخشیم) و آنان را به بهترین اعمالی که انجام میدادند پاداش
میدهیم.
1- انسان براى دریافت
پاداشهاى الهى، به ایمان و عمل صالح، هر دو نیازمند است. «آمنوا و عملوا
الصّالحات»
2- مؤمنان از لغزش و گناه به دور نیستند. «و الّذین آمنوا... لنکفّرن عنهم
سیئاتهم»
3- پاداش الهى، تنها عفو گناهان گذشته نیست، بلکه دریافت بهترین پاداش نیز هست.
«لنکفّرن عنهم سیئاتهم و لنجزینّهم»
4- دریافت پاداش پس از پاک شدن از گناهان است. «لنکفّرن... لنجزینّهم»