بهترين گواه « روز مباهله »
فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا
جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ
وَنِسَاءنَا
وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ
پس هر كه در اين
[باره] پس از دانشى كه تو را [حاصل] آمده با تو محاجه كند بگو بياييد پسرانمان و
پسرانتان و زنانمان و
زنانتان و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فرا خوانيم سپس مباهله كنيم و لعنتخدا را بر دروغگويان قرار دهيم
اگر انسان ايمان به هدف داشته باشد، حاضر است خود و نزديكترين بستگانش
را در معرض خطر قرار دهد. «من بعد ما جائك من العلم»
آخرين برگ برنده و سلاح برنده مؤمن، دعاست. «فقل تعالوا ندع»
فرزند دخترى، همچون فرزند پسرى، فرزند خود انسان است. «ابنائنا» بنابراين امام حسن
وامام حسين عليهما السلام فرزندان پيامبرند.
زن و مرد در صحنههاى مختلف دينى، در كنار همديگر مطرحند. «نسائنا»
در دعا، حالات اهل دعا مهم است، نه تعداد آنها. گروه مباهله كننده پنج نفر بيشتر
نبودند. «ابنائنا، نسائنا، انفسنا»
علىّبن ابىطالبعليهما السلام، جان رسول اللَّهصلى الله عليه وآله است.
«انفسنا»
در مجالس دعا، كودكان را نيز با خود ببريم. «ابنائنا»
اهلبيت پيامبرعليهم السلام مستجاب الدعوة هستند. «ابنائنا، نسائنا، انفسنا»
استمداد از غيب، پس از بكارگيرى توانايىهاى عادّى است. «نبتهل»
كسى كه منطق و استدلال و معجزه، او را به پذيرش حقّ تسليم نمىكند، بايد با او
مباهله كرد. «تعالوا... نبتهل»
اگر مؤمنان محكم بايستند، دشمن به دليل باطل بودنش عقب نشينى مىكند. «ندع...
نبتهل»
استدلال را بايد با استدلال پاسخ داد، ولى مجادله و لجاجت بايد سركوب شود. «لعنة
اللّه على الكاذبين»
آيه شماره 61 از سوره مباركه آل عمران
عيد ولايت
حمد و ستايش مخصوص خداوند است كه مالك حقيقى و سزاوار آنست، و درود بر پيغمبر او و پيشوايان از اولاد او، و سرپرستان امت. هذا كتابنا ينطق عليكم بالحق داستان بزرگ و مهم "واقعه غديرخم" داستان دعوت خدائى است. داستان ولايت كبرى است. داستان آراستن و كامل ساختن دين. و تمام نمودن نعمت. و خشنودى پروردگار است. بر طبق آياتى كه كتاب صريح خداوند بدان نازل گشته و اخبار متواتره رسيده از پيغمبر صلى الله عليه و آله تصريح بدان نموده و رشته مدارك و اسناد آن مانند حلقه هاى بهم پيوسته يك زنجير، از دوران صحابه "ياران پيغمبر صلى الله عليه و آله" و تابعين تا اين زمان امتداد يافته.
آيه تبليغ
از جمله آيات كريمه: قول خداى تعالى است در سوره مائده:
يا ا يها الرسول بلغ ما ا نزل ا ليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت
رسا لته و اللّه يعصمك من الناس )مائده :67)
((اى پيامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو فرود آمده است به مردم
برسان
واگر نرسانى رسالت خداى را بجا نياورده اى ؛وخداوند تو را از گزند
مردم حفظ مى كند((
اين آيه شريفه روز هجدهم ذى الحجه سال حجه الوداع "دهم از هجرت" نازل شد، پس از آنكه پيغمبر گرامى صلى الله عليه و آله و بزرگوار بغديرخم رسيد جبرئيل در ساعت پنجم از روز مذكور بر آنجناب فرود آمد و گفت: يا محمد صلى الله عليه و آله همانا خداى متعال بتو درود ميفرستد و ميفرمايد: " اى فرستاده خدا، ابلاغ كن آنچه را "كه درباره على عليه السلام" از جانب پروردگارت بتو نازل شد، و اگر اين امر را اجراء ننمائى، رسالت خود را انجام نداده اى... " تا آخر آيه، در اين موقع پيشروان آن كاروان عظيم كه تعداد آنها يكصد هزار يا بيشتر بود نزديك جحفه رسيده بودند پيغمبر صلى الله عليه و آله امر فرمود آنها را كه از آن نقطه پيشروى كرده اند برگردانند و آنها را كه عقب بودند در جاى خود متوقف سازند تا على عليه السلام را در ميان آنگروه آشكار سازد و آنچه را كه خداوند متعال درباره او نازل فرموده بانها ابلاغ فرمايد، و "جبرئيل" آن جناب را آگاه ساخت، كه خداوند او را "از كيد بدخواهان" نگاهدارى فرموده.
يا ا يها الرسول بلغ ما ا نزل ا ليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت
رسا لته و اللّه يعصمك من الناس )مائده :67)
اى پيامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو فرود آمده است به مردم
برسان واگر نرسانى
رسالت خداى را بجا نياورده اى ؛وخداوند تو را از گزند مردم حفظ
مى كند
الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا
امروز، دين شما را كامل كردم؛ و نعمت خود را بر
شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم.
در اين روز بود كه كفار مايوس شدند
و پرچم دين اسلام و شعار لا اله الا الله براي هميشه پابرجا ماند:
الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ
فتنه خلق قرآن |
يكى از مهمترين و داغترين جريانهاى فكرى و عقيدتى در دوران امام هادى - عليه السلام - جنجال و كشمكش شديد بر سر مخلوق بودن يا مخلوق نبودن قرآن بود.
گروه «معتزله» كه عقل گراى افراطى بودند و در مسائل عقيدتى كند و كاو عقلى بيش از حدى مىكردند، مسئله «مخلوق» و «حادث» بودن قرآن را در ارتباط با صفات خدا مطرح كردند و با «قديم» بودن قرآن كه گروه «اشاعره» و اهل حديث از آن جانبدارى مىكردند، به مخالفت برخاستند و درگيرى بين طرفداران اين دو بينش اعتقادى رخ داد. ادامه مطلب....
سفارشي از امام هادي(عليه السلام) در تبيين ريشه بدبياري هاي ما
يكي از اموري كه بين مردمان از اقشار مختلف رواج دارد اين است كه گاهي ديده
مي شود كه اشيائي را مورد مذمت و سرزنش قرار مي دهند كه موجب تأمل و
تفكر است. به طور مثال بسيار مي شنويم كه برخي مي گويند "امروز روز بدي
براي من بود" يا "امسال سال بد بياري بود" هم چنين كلمه روزگار را زياد مي بينيم
كه مورد حمله قرار مي دهند و مي گويند: "عجب روزگاري است؟! در روزگار بدي
قرار گرفته ايم" حتي بالاتر از اين جملات
.
خودخواهي عامل دشمني
امام هادي(ع):
مَنْ رَضِيَ عَنْ
نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُونَ عَلَيْهِ.
هركس ازخود راضي باشد
خشم ديگران براو بسيار گردد.
بحارالانوار ،ج69،ص316
ويژگيهاي اخلاقي امام هادي (ع)
امام
هادي نمونهاي از انسان
كامل و مجموعه سترگي از اخلاق اسلامي بود. «ابن شهر آشوب» در اين باره
مينويسد:
« امام هادي خوشخوترين و راستگوترين مردم بود. كسي كه او را از نزديك ميديد، خوش
برخوردترين انسانها را ديده بود و اگر آوازهاش را از دور ميشنيد ، وصف كاملترين
فرد را شنيده بود. هرگاه در حضور او خاموش بودي، هيبت و شكوه وي تو را فرا ميگرفت
و هرگاه اراده گفتار ميكردي، بزرگي و بزرگوارياش بر تو پرده در ميانداخت. او از
دودمان رسالت و امامت و ميراثدار جانشيني و خلافت بود و شاخساري دل نواز از درخت
پربرگ و بار نبوت و ميوه سرسبد درخت رسالت ...» شبانگاه به سجده و ركوع ميافتاد و
با صدايي محزون و غمگين ميگفت: خداوندا، اين گناهكار پيش تو آمده و اين نيازمند به
تو روي آورده، خدايا، رنج او را در اين راه بيپاداش مگذار! بر او رحمت آور و او را
ببخش و از لغزشهايش درگذر» در ساده زيستي الگو بود «از دنيا چيزي در بساط زندگي
نداشت. بندهاي وارسته از دنيا بود. در آن شبي كه به خانهاش هجوم آوردند، او را
تنها يافتند با پشمينهاي كه هميشه بر تن داشت و خانهاي كه در آن هيچ اسباب و
اثاثيه چشمگيري ديده نميشد. كف خانهاش خاكپوش بود و بر سجاده حصيري خود نشسته،
كلاهي پشمين بر سر گذاشته و با پروردگارش مشغول نيايش بود».
سبط بن جوزى درباره
زهد امام مى گويد: امام على هادى كمترين ميل و گرايشى به دنيا نداشت و هميشه ملازم
مسجد بود، هنگامى كه خانه اش را بازرسى كردند، جز قرآن ، كتب دعا و چند كتاب علمى
در آن چيزى نيافتند.
آيه شماره 46 از سوره مباركه انفال
تسبيحات حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله در روز عرفه
پس فرموده بخوان اين تسبيحات را كه مروى از حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله است و سيّد بن طاوُس در اقبال ذكر فرموده :
سُبْحانَ الَّذى فِى السَّمآءِ عَرْشُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الاَْرْضِ حُكْمُهُ
منزه است خدايى كه در آسمان است عرش او منزه است خدايى كه در زمين است فرمان و حكمش
سُبْحانَ الَّذى فِى الْقُبوُرِ قَضآؤُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْبَحْرِ سَبيلُهُ
منزه است خدايى كه در گورها قضا و فرمانش جارى است منزه است خدايى كه در دريا راه دارد
سُبْحانَ الَّذى فِى النّارِ سُلْطانُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ
منزه است خدايى كه در آتش دوزخ سلطنتش موجود است منزه است خدايى كه در بهشت رحمت او است
سُبْحانَ الَّذى فِى الْقِيمَةِ عَدْلُهُ سُبْحانَ الَّذى رَفَعَ السَّمآءَ سُبْحانَ
منزه است خدايى كه در قيامت عدل و دادش برپا است منزه است خدايى كه آسمان را بالا برد منزه است خدايى
الَّذى بَسَطَ الاْرْضَ سُبْحانَ الَّذى لا مَلْجَاَ وَلا مَنْجا مِنْهُ اِلاّ اِلَيْهِ پس
كه زمين را گسترد منزه است خدايى كه ملجا و پناهى از او نيست جز بسوى خودش * *
بگو سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَكْبَرُ صد مرتبه
* * منزه است خدا و حمد از آن خدا است و معبودى جز خدا نيست و خدا بزرگتر از توصيف است
وَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولا وَ لَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ فَعَلَى الْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمَا وَ آلِهِمَا
منزّه است پروردگار ما كه به يقين وعده پرورگارمان انجامشدنى است،و خدا هرگز از وعده خويش تخلّف نمىكند و او نيرومند حكيم است، پس بر پاكيزگان از اهل بيت محمّد و على)درود خدا بر ايشان و خاندانشان
أَيْنَ الْحَسَنُ أَيْنَ الْحُسَيْنُ أَيْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَيْنِ صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ أَيْنَ السَّبِيلُ بَعْدَ السَّبِيلِ ، أَيْنَ الْخِيَرَةُ بَعْدَ الْخِيَرَةِ أَيْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَةُ أَيْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِيرَةُ أَيْنَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَةُ أَيْنَ أَعْلامُ الدِّينِ وَ قَوَاعِدُ الْعِلْمِ أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ الَّتِي لا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهَادِيَةِ أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَةِ أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ أَيْنَ الْمُرْتَجَى لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِيدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ أَيْنَ الْمُتَخَيَّرُ [الْمُتَّخَذُ] لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِيعَةِ أَيْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْيَاءِ الْكِتَابِ وَ حُدُودِهِ أَيْنَ مُحْيِي مَعَالِمِ الدِّينِ وَ أَهْلِهِ أَيْنَ قَاصِمُ شَوْكَةِ الْمُعْتَدِينَ أَيْنَ هَادِمُ أَبْنِيَةِ الشِّرْكِ وَ النِّفَاقِ أَيْنَ مُبِيدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْيَانِ وَ الطُّغْيَانِ أَيْنَ حَاصِدُ فُرُوعِ الْغَيِّ وَ الشِّقَاقِ [النِّفَاقِ]،
خصوصيت شيعيان علي
امام باقر: شِيعَةُ
عَليٍّ المُتَباذِلونَ في وِلايَتِنا، المُتَحابَّونَ في
مَوَدَّتِنا.
شيعيان على سلام الله عليه كسانى هستند كه در راه دوستى ما مال خود را به يكديگر مى بخشندودر پرتو محبّت ما يكديگر را دوست مى دارند.
خصال،ج2،ص397
شرمسارى دشمن در كنار كعبه
در سالى كه امام محمّد باقر جهت زيارت خانه خدا وارد مكّه معظّمه شده بود، پس از طواف ، در گوشه
اى از حرم نشست و مردم بسيارى جهت پرسش مسائل خود اطراف حضرت اجتماع كرده بودند.
در همان سال هشام بن عبدالملك نيز به همراه برخى از اطرافيان خود، كه از آن جمله
نافع - غلام عمربن خطّاب - بود، وارد مسجدالحرام شدند.
نافع با ديدن امام ، از هشام بن عبدالملك پرسيد: اين شخص كيست كه مردم اين چنين اطراف
او گرد آمده اند؟
هشام گفت : او ابو جعفر، محمّد بن علىّ است .
نافع گفت : نزد او مى روم و سؤ الى از او مى نمايم ، كه جواب آن را فقط پيامبر و
يا وصىّ او مى داند؛ و هشام موافقت كرد.
پس نافع نزديك آمد و در جمع افراد نشست و سپس گفت : من تورات و انجيل و زبور و
فرقان را خوانده ام ؛ و تمام معارف و احكام حلال و حرام را مى شناسم .
ادامه دارد...
اكنون آمده ام تا مسائلى را سؤ ال كنم كه جواب آن تنها نزد پيامبر، يا وصىّ او، يا
پسر پيامبر خواهد بود.
امام فرمود: آنچه مى خواهى سؤ ال كن .
نافع گفت : بين حضرت عيسى و حضرت محمّد چه مقدار زمان فاصله بوده است؟
حضرت فرمود: جواب آن را طبق عقيده شما پاسخ گويم ، يا طبق نظر خودم بيان كنم ؟
نافع گفت : هر دو جواب را بفرما.
امام فرمود: بنابر نظريّه ما اهل بيت ، فاصله آن به مقدار پانصد سال ؛ ولى
بنابر نظريّه شما ششصد سال فاصله بود.
نافع گفت : يابن رسول اللّه! سؤالى ديگر مطرح نمايم ؟
حضرت فرمود: آنچه مى خواهى مطرح كن .
گفت : خداوند متعال از چه وقت بوده است ؟
امام محمّد باقر فرمود: بگو چه وقت نبوده است، تا پاسخ تو را بيان كنم؛ و سپس افزود:
منزّه است خداوندى كه قبل از هر چيزى بوده و بعد از هر چيزى خواهد بود، نه شريكى
دارد و نه فرزندى ، او تنها و بى مانند است .
سپس نافع نزد هشام آمد و گفت: به راستى او عالم ترين مردم و همانا او فرزند رسول
خدا است.
احتجاج طبرسى : ج 2، ص 178،
ش 205.
شهيدان خدا « شهادت امام باقر عليه السلام »
ووَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ
مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ
وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ
و چه بسيار پيامبرانى كه همراه او
تودههاى انبوه كارزار كردند و در برابر آنچه در راه خدا بديشان رسيد سستى
نورزيدند و ناتوان نشدند و تسليم [دشمن] نگرديدند و خداوند شكيبايان را دوست دارد
تاريخ انبيا همراه با مبارزه است. «وكايّن...»
هنگام احساس ضعف، از زندگى رادمردان تاريخ و مقاومت آنان درس بگيريد. «و كايّن من
نبىّ»
جنگ و جهادى حقّ است كه زير نظر رهبر الهى باشد. «قاتل معه»
تعداد مجاهدان عالم و عارف در تاريخ بسيار است. «كايّن...ربيّون كثير»
گرچه همهى مجاهدان عزيزند، ولى رزمندگان عارف و عالم حساب ديگرى دارند. «ربّيّون»
ايمان به خدا، سرچشمهى مقاومت است. «ربّيّون... فما وهنوا»
آنچه به انسان روحيّه مىدهد و تحمّل مشكلات را آسان مىكند، در راه خدا بودن
آنهاست. «فى سبيل اللّه»
فشارها، مردان خدا را وادار به تسليم نمىكند. «وما استكانوا»
هر چند در بدر پيروز شديد، ولى راه آيندهى شما مسلمانان، راه جهاد و مبارزه است،
پس بايد صبور و مقاوم باشيد. (با توجّه به آيات قبل و بعد)
رزمندگانِ بصير، نه از درون روحيّه خود را مىبازند؛ «فما وهنوا» و نه توان رزمى
خود را از دست مىدهند؛ «وما ضعفوا» و نه در اثر فشارها تسليم مىشوند. «و ما
استكانوا»
انجام وظيفه و پايدارى بر حقّ مهم است، پيروز بشويم يا نشويم. آيه مىفرمايد:
«واللّه يحبّ الصابرين» و نفرمود: «يحبّ الفاتحين»
آ يه شماره 146 از سوره مباركه آل عمران
از اميرمؤمنان(ع) روايت شده كه فرمودند: «رسول خدا(ص) فرمودند: «هر كس بميرد در حالي كه امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهليّت از دنيا رفته و به خاطر اعمالي كه در جاهليّت و اسلام انجام داده، مورد مؤاخذه قرار ميگيرد».»
از اين حديث، اثبات ميگردد كه امامت اهل بيت(ع) ميزان و جدا كنندة جاهليّت از اسلام است. بنابراين هر كس به امامت حقّة آنان در قالب امامت دوازده امام پس از رسول خدا(ص) معترف نباشد، از اهل جاهليّت است. اين موضوع حتّي در مورد كسي كه به امامت همة آنها اقرار، امّا فقط يكي از آنان را آن گونه كه موافق ترتيب الهي تصريح شده براي پيامبر بشير و نذير، محمّد بن عبدالله(ص)، منكر شود، نيز صادق است.
هر كس كه امام اين زمان را كه همان مهدي منتظر(عج) است، نشناخته باشد، از اهل جاهليّت بوده و در نتيجه منكر دعوت او و از اهل آتش است.
منظر سوم
فَاَظْهِرِ الّلهُمَّ لَنا
وَلِيَّكَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمّي بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتّي لا يَظْفَرَ
بِشَيْء مِنَ الْباطِلِ اِالّا
مَزَّقَهُ، وَيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ
اَللّـهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِكَ، وَناصِراً لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ ناصِراً
غَيْرَكَ، وَمُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ اَحْكامِ كِتابِكَ، وَمُشَيِّداً لِما وَرَدَ
مِنْ اَعْلامِ دينِكَ وَسُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّي اللهُ
عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَاجْعَلْهُ
اَللّـهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِن بَأسِ الْمُعْتَدينَ، اَللّـهُمَّ وَسُرَّ نَبِيَّكَ
مُحَمَّداً صَلَّي اللهُ
عَلَيْهِ وَآلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلي دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ، اَللّـهُمَّ اكْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ
الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، اِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً وَنَراهُ قَريباً، بِرَحْمَتِـكَ يـا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ.
اَلْعَجَلَ الْعَجَلَ يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ.