معرفی وبلاگ
در این وبلاگ مطالب قرآنی و اهل بیت (علیهم السلام) و موضوعات مذهبی و ایام ... منتشر میشود از کلیه عزیزان درخواست می شود مارا با نظرات خویش یاری رمایند .
دسته
فیدها
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 178839
تعداد نوشته ها : 245
تعداد نظرات : 4
Rss
طراح قالب
GraphistThem267

سيزدهم رجب روز ولادت امام علي عليه السلام


روز پدر برتمام پدران دلسوز مباركباد





میلاد امیرالمومنین  

ولادت حضرت علی(ع) یکی از زیباترین فصل های کتاب آفرینش است که نشان دهنده مقام والا و پرتوی از عظمت آن امام هُمام می باشد. در شب ولادت ایشان، زمین غرق نور و معنویت بود و از آسمان نیز باران فضل و رحمت می بارید. ابوطالب که از شادی در پوست خود نمی گنجید، فریاد می زد: «ای مردم! دوست خدا در خانه خدا متولد شد.» رسول اکرم(ص) نیز در این رابطه فرمودند: به دنیا آمدن حضرت علی همانند تولد حضرت مسیح، مهم و معجزه آساست و خداوند علی را از نور من آفرید و ما هر دو از یک نور هستیم.» آری تولد حضرت مسیح معجزه ای بزرگ بود و حضرت مریم در آن هنگام از خانه خدا (بیت المقدس) خارج شد ولی فاطمه بنت اسد به درون خانه خدا فرا خوانده شد و مهمان مائده های آسمانی گشت تا زیباترین تولد تاریخ بشریت، به نام مبارک حضرت علی ثبت شود.



علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

که به ماسوا فکندی همه سایه‌ی هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علی گرفته باشد سر چشمه‌ی بقا را

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو ای گدای مسکین در خانه‌ی علی زن

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب

که علم کند به عالم شهدای کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان

چو علی که میتواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت

که ز کوی او غباری به من آر توتیا را

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت

چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم

که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنائی بنوازد و آشنا را»

ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا

 

شهریار


 

شهریار


مرحوم آیة الله العظمى مرعشى نجفى فرمودند: شبى توسل پیدا کردم تا یکى از اولیاى خدا را در خواب ببینم ، آن شب در عالم رؤ یا مشاهده کردم در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و امیر مؤ منان على (ع ) با جمعى حضور دارند.


حضرت فرمودند: شعراى اهل بیت ما را بیاورید، دیدم چند تن از شعراى عرب را آوردند، افزود: شعراى فارسى زبان را هم بیاورید، آن گاه ((محتشم کاشانى )) و چند تن از شعراى فارسى زبان آمدند، فرمودند: ((محمد حسین شهریار)) را بیاورید! وى آمد، حضرت خطاب به شهریار گفتند: شعرت را بخوان ، او این سروده را خواند:

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه‌ی هما را

 

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه‌ی بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو ای گدای مسکین در خانه‌ی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنائی بنوازد  آشنا را»
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا

حضرت آیة الله مرعشى نجفى فرمودند: وقتى شعر شهریار به پایان رسید، از خواب بیدار شدم ، چون این شاعر را ندیده بودم ، فرداى آن روز پرسیدم که شهریار شاعر، چه کسى است ؟ پاسخ دادند: در تبریز زندگى مى کند. گفتم از جانب من او را دعوت کنید که به قم بیاید. چند روز بعد شهریار آمد، دیدم همان کسى است که او را در عالم رؤ یا آن هم در حضور حضرت على (ع ) دیده ام . از او پرسیدم : این شعر ((على اى هماى رحمت )) را کى ساخته اى ؟ شهریار با شگفتى گفت : شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام ، چون آن را نه به کسى داده ام و نه در موردش با کسى صحبت کرده ام و هیچ کس از مضمون آن آگاهى ندارد!! بعد حضرت آیة الله مرعشى ماجراى رؤ یاى راستین خویش را براى وى باز گفت . در این حال شهریار منقلب مى شود و مى گوید: در فلان شبى این شعر را سروده ام و همان گونه که عرض کردم کسى از آن باخبر نمى باشد.  مرحوم آیة الله مرعشى افزوده بودند: وقتى شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت ، مشخص شد درست مقارن ساعتى که وى آخرین مصرع شعر خود را به پایان رسانیده ، من آن رؤ یا را دیده ام .
آقاى شجاعى خاطرنشان نموده اند: آنهایى که تا سال 1357 ه -ق به نجف مشرف شده اند، این شعر را که با خطى خوش در داخل قابى بالاى ضریح مطهر حضرت على (ع ) قرار دارد، مشاهده کرده اند و من آن را دیده ام ، ولى نمى دانم چه کسى این شعر را به آن جا انتقال داده و کى بالاى ضریح نهاده است؟! روزى در محضر آیة الله بهاءالدینى عارف کبیر از شعر و شاعرى سخن به میان آمد، ایشان با جمله اى کوتاه فرمود: بنده اشعار زیادى درباره اهل بیت ، خصوصا حضرت على (ع ) شنیده ام ، ولى هیچ کدام برایم چون شعر شهریار جذابیت نداشته است ، به همین جهت او را دعا کردم . بعدا برزخ را از او برداشتند!

 


سه شنبه 23 2 1393 11:6
X