آیه شماره 7 از سوره مبارکه هود
آزمون
وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا
او کسى است که آسمانها و زمین را در شش روز [= شش دوران] آفرید؛ و عرش (حکومت) او، بر آب قرار داشت؛ (بخاطر این آفرید) تا شما را بیازماید که کدامیک عملتان بهتر است
1- گرچه قدرت الهى مىتواند همه چیز را در یک لحظه بیافریند، ولى حکمت الهى اقتضا مىکند که آفرینش تدریجى باشد. «خلق ... فى ستة ایّام»
2- سرچشمهى مادّى آسمانها وزمین، آب ویا موادّ مذابّ بوده است. «کان عرشه على الماء»
3 - هدف از آفرینش همه ى موجودات، رشد معنوى واختیارى انسان بوده است. «خلق السموات و الارض ... لیبلوکم ایّکم احسن عملاً»
4- کیفیّت عمل مهم است، نه کمیّت آن. «ایّکم احسن عملاً»
5- آسمان و زآیه شماره 99 از سوره مبارکه انعام
نزول رحمت
وَ هُوَ الَّذی أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ کُلِّ شَیْءٍ فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراکِباً وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِیَةٌ وَ جَنَّاتٍ مِنْ أَعْنابٍ وَ الزَّیْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُشْتَبِهاً وَ غَیْرَ مُتَشابِهٍ انْظُرُوا إِلى ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ یَنْعِهِ إِنَّ فی ذلِکُمْ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ
او کسى است که از آسمان، آبى نازل کرد، و به وسیله آن، گیاهان گوناگون رویاندیم؛ و از آن، ساقهها و شاخههاى سبز، خارج ساختیم؛ و از آنها دانههاى متراکم، و از شکوفه نخل، شکوفههایى با رشتههاى باریک بیرون فرستادیم؛ و باغهایى از انواع انگور و زیتون و انار، (گاه) شبیه به یکدیگر، و (گاه) بىشباهت! هنگامى که میوه مى دهد، به میوه آن و طرز رسیدنش بنگرید که در آن، نشانههایى (از عظمت خدا) براى افراد باایمان است!
1- مایه ى رویش همه ى گیاهان ونباتات، آب باران است. «من السماء ماءً فأخرجنا به نبات کلّ شىء»
2- هم نزول باران، هم رویاندن گیاه و میوه، کار خداست. «أنزل... نخرج» 3- رابطه ى انسان با میوهها فقط رابطه ى مادّى و غذایى نباشد، بلکه رابطه ى فکرى و توحیدى هم باشد. «اُنظروا الى ثمره... فى ذلکم لایات»
4- بهره گیرى از ستارگان، علم و کارشناسى لازم دارد. «لقوم یعلمون»، درک اینکه کاروان بشرى همه از یک نفس است و این کاروان، به صورت پایدار و ناپایدار در جریان است درک عمیق مىطلبد. «لقوم یفقهون»، درک اینکه از گیاه و باران و میوه باید بهره ى معنوى برد و از انتساب همه ى هستى به خدا نباید غافل بود، ایمان مىطلبد. «لقوم یؤمنون» مین براى کار نیک آفریده شده، نه براى کامیابى و لذّت طلبى و غافل بودن. «ایّکم احسن عملاً»
آیه شماره 21 از سوره مبارکه حشر
توان تحمل
لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ
اگر این قرآن را بر کوهى نازل مىکردیم، مىدیدى که در برابر آن خاشع مىشود و از خوف خدا مىشکافد! اینها مثالهایى است که براى مردم مىزنیم، شاید در آن بیندیشید
1- یکى از شیوه هاى تربیت، توبیخ غیر مستقیم است. «لو أنزلنا هذا القرآن... تلک الامثال نضربها...»
2- قرآن، کتاب الهى، کمبودى ندارد، مردم قابلیّت لازم را ندارند. «لو أنزلنا هذا...»
3- استفاده از تمثیل در بیان حقایق معنوى، شیوهاى قرآنى است. «لو أنزلنا هذا القرآن على جبل...»
4- امثال و تمثیلات قرآنى، نیاز به تدبّر و تفکّر دارد و گرنه به درستى درک نمىشود. «تلک الامثال نضربها للنّاس لعلّهم یتفکّرون»
قرآن و ظهور موعود جهانی:
❓آیه «وراثت» چگونه بر ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دلالت دارد؟
خداوند متعال میفرماید: «وَلَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْضَ یَرِثها عِبادِی الصّالِحُونَ» (سوره انبیاء، آیه ۱۰۵)
«ما در زبور بعد از ذکر نوشتیم که بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد.»
مقصود از «زبور» در آیه، زبور داوود و مراد از «ذکر» تورات است. در زبور میخوانیم: «زیرا که شریران منقطع میشوند ولی متوکلان به خداوند وارث زمین خواهند شد، و حال اندک است که شریر نیست میشود، هر چند مکانش را استفسار نمایی ناپدید خواهد شد، امّا متواضعان وارث زمین شده و از کثرت سلامتی متلذّذ خواهند شد.»
و در آیه ۲۹ از مزمور داوود آمده است: «صالحان، وارث زمین خواهند شد و در آن تا ابد سکونت خواهند داشت.»
مقصود از کلمه «الارض» در آیه فوق، مطلق زمین دنیا و آخرت «بهشت» است؛ زیرا تخصیص آن به زمین دنیا بدون وجه است.
و مقصود از «عبادی الصالحون» معنای عامی است که شامل هر زمان و مکان و هر قومی خواهد شد، و مصداق اکمل واتم آن -مطابق روایات- زمانی است که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کرده و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. در آن زمان است که تمام کره زمین در اختیار بندگان صالح خداوند قرار خواهد گرفت.
ابن کثیر میگوید: «خداوند در آیه شریفه بشارت میدهد بر بندگان صالح خود که در دنیا و آخرت آنان را سعادتمند کرده و آنان را وارث زمین و بهشت گرداند.»
آلوسی میگوید: «اگر بگوییم که این آیه مربوط به عصر مهدی و نزول عیسی است، به اقوال دیگر احتیاجی نیست.»
ولذا در ذیل آیه روایاتی نقل شده که دلالت بر انطباق آیه بر عصر ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارد.
ثوبان از رسول خدا (صل الله علیه و آله) نقل کرده که فرمود: «خداوند برای من زمین را جمع نمود. پس من مشرقها و مغربهای آن را مشاهده کردم و امت من زود است که به آن خواهند رسید.»
امام باقر (علیه السلام) فرمود: مقصود از «عبادی الصالحون» اصحاب مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخرالزمان است.
- مزمور، ۱۱-۹/۳۷
- المیزان، ج ۱۴، ص ۴۹۳
- تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۵۲۴
- روح المعانی، ج ۱۷، ص ۹۵
- مجمع البیان، ج ۷، ص ۶۶
- کتاب موعودشناسی و پاسخ به شبهات؛ علی اصغر رضوانی
#مبلغ_مهدوی_باشیم
قرآن و ظهور موعود جهانی:
آیه «استضعاف» چگونه بر ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دلالت دارد؟
خداوند متعال میفرماید: «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الوارِثِینَ» (سوره قصص، آیه ۵)
«اراده ما بر این قرار گرفته که بر مستضعفین زمین منّت بگذاریم و آنها را پیشوایان و وارثین [روی زمین قرار] دهیم.»
مطابق سیاق آیه فوق، مفسران اهل سنّت و شیعه، شأن نزول آیه را مربوط به قوم بنیاسرائیل میدانند، آنان بودند که روی زمین به استضعاف کشیده شده و خداوند آنها را بر فرعونیان پیروز گرداند، ولی ظاهر آیه دلالت بر قانون کلّی و اراده و مشیّت همیشگی خداوند نسبت به مستضعفین تا روز قیامت دارد. خداوند اراده کرده که به حسب شرایط خاص، مستضعفین را بر مستکبرین عالم پیروز گرداند، که نمونهای از آن، تحقق مشیت الهی نسبت به پیروزی بنیاسرائیل و زوال حکومت فرعونیان بود. نمونه کاملتر آن حکومت پیامبر اسلام بعد از ظهور اسلام است. و مطابق روایات اسلامی مصداق کاملتر از همه حکومتها، حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عصر ظهور است، که خداوند حکومت او را که همان حکومت مستضعفین است در سرتاسر گیتی گسترش خواهد داد و کره زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. این معنا را میتوان از قرائنی به دست آورد:
۱ - اراده خداوند در آیه به صیغه مضارع «نرید» آمده که دلالت بر استمرار دارد.
۲ - اراده حتمی الهی بر عنوان «مستضعفین» وارد شده، و مستضعفین بنی اسرائیل خصوصیت ندارند.
۳ - روایاتی که از طرق شیعه و سنی در ذیل آیه وارد شده دلالت بر عمومیّت این سنت الهی دارد:
امام صادق (ع) فرمود: «همانا آیه مخصوص به صاحب امری است که در آخرالزمان ظهور کرده و جبّاران و فرعونیان را نابود خواهد کرد، او شرق و غرب زمین را مالک میشود پس زمین را پر از عدل میکند همانگونه که پر از ظلم شده باشد.»
حضرت علی (علیه السلام) فرمود: «دنیا بعد از آنکه در برابر ما همچون شتر بد خلق چموشی و سرکشی کرد به سوی ما روی میآورد و در برابر ما رام میشود. آنگاه این آیه را تلاوت نمود: وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ ...
- مجمع البیان، ج ۸-۷، ص ۳۷۵؛
- درّ المنثور، ج ۶، ص ۳۹۲
- تفسیر برهان، ج ۶، ص ۵۸
- شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۴۳۸، ح ۵۹
- ینابیع المودة، ص ۴۳۷
- کتاب موعودشناسی و پاسخ به شبهات؛ علی اصغر رضوانی
قرآن و ظهور موعود جهانی:
آیه «وعد» چگونه بر ظهور موعود جهانی دلالت دارد؟
خداوند متعال میفرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفَهُمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لایُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الفاسِقُونَ» (سوره نور، آیه ۵۵)
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند وعده میدهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همانگونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشهدار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدّل میکند، آنچنان که تنها مرا میپرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند.
آیه فوق مربوط به زمان ظهور حضرت مهدی (عجل
الله تعالی فرجه الشریف) و عصر حکومت جهانی توحیدی است و شواهد و قرائن آن عبارت است
از:
دليل بي گناهي
وَجَآؤُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ
أَنفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا
تَصِفُونَ
و پيراهنش را [آغشته] به خونى دروغين آوردند [يعقوب] گفت [نه] بلكه
ن فس شما كارى [بد] را براى شما آراسته است اينك صبرى نيكو [براى من بهتر است] و
بر آنچه توصيف مىكنيد خدا يارىده است
مراقب
جوسازىها باشيد. «بدمٍ كذب»
فريب مظلوم نمايىها را نخوريد. (يعقوب، فريب پيراهن خونآلود و اشكها را نخورد بلكه
گفت: امان از نفس شما.) «بل سولت لكم انفسكم»
شيطان و نفس، گناه را نزد انسان زيبا جلوه مىدهند و انجام آن را توجيه مىكنند.
«سوّلت لكم انفسكم»
يعقوب عليه السلام مىدانست يوسف را گرگ نخورده، لذا از برادران استخوان ويا
بقاياى جسد را مطالبه نكرد. «بل سوّلت لكم انفسكم»
حوادث دو چهره دارد: بلا و سختى، «بدم كذب» صبر و زيبائى. «فصبر جميل»
انبياى الهى در برابر حوادث سخت، زيباترين عكس العمل را نشان مى دهند. «فصبر جميل»
در حوادث بايد علاوه بر صبر وتوانايى درونى، از امدادهاى الهى استمداد جست. «فصبر
جميل واللَّه المستعان»
براى صبر بايد از خداوند استمداد كرد. «فصبر جميل و اللّه المستعان»*
بهترين نوع صبر آن است كه عليرغم آنكه دل مىسوزد و اشك جارى مىشود، خدا فراموش
نشود. «واللَّه المستعان»
تحمّل توطئه فرزندان عليه برادر خود، سخت و درد آور است، لذا بايد از خدا براى
تحمّل آن استمداد كرد. «و اللّه المستعان»
حضرت يعقوب با جملهى «و اللّه المُستعان على ما تصفون» به جاى «على ما فعلتم»،
به برادران فهماند كه مدّعاى آنان باور كردنى نيست.
آيه شماره 18 از سوره مباركه يوسف
شهيدان خدا « شهادت امام باقر عليه السلام »
ووَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ
مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ
وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ
و چه بسيار پيامبرانى كه همراه او
تودههاى انبوه كارزار كردند و در برابر آنچه در راه خدا بديشان رسيد سستى
نورزيدند و ناتوان نشدند و تسليم [دشمن] نگرديدند و خداوند شكيبايان را دوست دارد
تاريخ انبيا همراه با مبارزه است. «وكايّن...»
هنگام احساس ضعف، از زندگى رادمردان تاريخ و مقاومت آنان درس بگيريد. «و كايّن من
نبىّ»
جنگ و جهادى حقّ است كه زير نظر رهبر الهى باشد. «قاتل معه»
تعداد مجاهدان عالم و عارف در تاريخ بسيار است. «كايّن...ربيّون كثير»
گرچه همهى مجاهدان عزيزند، ولى رزمندگان عارف و عالم حساب ديگرى دارند. «ربّيّون»
ايمان به خدا، سرچشمهى مقاومت است. «ربّيّون... فما وهنوا»
آنچه به انسان روحيّه مىدهد و تحمّل مشكلات را آسان مىكند، در راه خدا بودن
آنهاست. «فى سبيل اللّه»
فشارها، مردان خدا را وادار به تسليم نمىكند. «وما استكانوا»
هر چند در بدر پيروز شديد، ولى راه آيندهى شما مسلمانان، راه جهاد و مبارزه است،
پس بايد صبور و مقاوم باشيد. (با توجّه به آيات قبل و بعد)
رزمندگانِ بصير، نه از درون روحيّه خود را مىبازند؛ «فما وهنوا» و نه توان رزمى
خود را از دست مىدهند؛ «وما ضعفوا» و نه در اثر فشارها تسليم مىشوند. «و ما
استكانوا»
انجام وظيفه و پايدارى بر حقّ مهم است، پيروز بشويم يا نشويم. آيه مىفرمايد:
«واللّه يحبّ الصابرين» و نفرمود: «يحبّ الفاتحين»
آ يه شماره 146 از سوره مباركه آل عمران
پيمان ازدواج « ازدواج حضرت علي عليه السلام و حضرت زهرا سلام الله عليها »
وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ
عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاء يُغْنِهِمُ
اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
بىهمسران خود و غلامان و كنيزان درستكارتان را همسر دهيد اگر
تنگدستند خداوند آنان را از فضل خويش بىنياز خواهد كرد و خدا
گشايشگر داناست
آيه شماره 32 از سوره مباركه النور
جاهليّت دوم در آخرالزّمان
«قرآن كريم» به وجود جاهليّتي موسوم به جاهليّت دوم، پس از جاهليّت اوّل در بين عامّة مسلمانان اشاره مينمايد، كه از علايم ظهور حضرت مهدي(ع) است. شواهد قرآني بسياري بر اين موضوع تأكيد دارند، كه از آن جمله ميتوان به آيات زير اشاره نمود:
مبحث اوّل: دلايل وجود جاهليّت دوم
«قرآن كريم» به وجود جاهليّتي موسوم به جاهليّت دوم، پس از جاهليّت اوّل در بين عامّة مسلمانان اشاره مينمايد، كه از علايم ظهور حضرت مهدي(ع) است. شواهد قرآني بسياري بر اين موضوع تأكيد دارند، كه از آن جمله ميتوان به آيات زير اشاره نمود:
دعوت به توحيد « آغاز عيد بندگي
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنكَ شَيْئًا
چون به پدرش گفت پدر جان چرا چيزى را كه نمىشنود و نمىبيند و از تو چيزى را دور نمىكند مىپرستى
مناظرات ابراهيم با عمويش قابل يادآورى و بزرگداشت است. «اذ قال»
در نهى از منكر، از نزديكان خود شروع مىكنيم. «يا اَبتِ»
نهى از منكر مرز سنّى ندارد. (پسر مىتواند بزرگ خانواده را نهى كند، امّا بايد احترام آنان را حفظ كند.) «يا اَبتِ»
هميشه كمال افراد به سن آنها بستگى ندارد؛ گاهى فرزند خانه از بزرگترها بهتر مىفهمد. «يا ابت»
ارشاد وتبليغ نبايد هميشه عمومى باشد، بلكه گاهى بايد به خود فرد گفته شود. «يا اَبَتِ»
در نهى از منكر، با ايجاد سؤال، وجدان افراد را به قضاوت گيريم. «لم تعبد»
در نهى از منكر، از منكرهاى اعتقادى شروع كنيم. (متأسفانه ما بيشتر سرگرم منكرهاى اخلاقى و اجتماعى هستيم) «لم تعبد»
راه حقّ را فداى عواطف نكنيم. «لابيه لم تعبد» خويشاوندى نبايد مانع نهى از منكر شود.
بتپرستى، از فرشته پرستى، انسان پرستى و گاوپرستى بدتر است، زيرا در آنها بينايى و شنوايى و شعور هست، ولى در بت نيست. «مالا يسمع ...»
آيه شماره 42 از سوره مباركه مريم
▲تعبيرات كلّى قرآن درباره رستاخيز
قرآن مجيد در صدها آيه اى كه از مسأله معاد بحث مى كند تعبيرات كاملا متنوّعى دارد كه هريك از آنها اشاره به يكى از ابعاد مفهوم معاد است; و در مجموع بيانگر عمق اين مسأله و اهداف زندگى پس از مرگ است.
از آن جا كه مطالعه تعبيرات متنوّع قرآن درباره معاد افق هاى تازه اى در برابر ديدگان ما در اين مسأله مهم عقيدتى مى گشايد، به شرح آن مى پردازيم. عمده ترين و مهمترين تعبيرات قرآنى از اين مسأله هشت تعبير زير است:
1. «قيام الساعة»: (رستاخيز).
2. «احياء موتى»: (زنده كردن مردگان).
3. «بَعْث»: (برانگيختن).
4. «حشر»: (جمع كردن).
5. «نشر»: (گستردن).
6. «معاد»: (بازگشت به سوى خدا).
7. «لقاء رب»: (ديدار پروردگار).
8. «رجوع»: (بازگشت به سوى او).
اهميّت بحث معاد از ديدگاه قرآن 9
10
( وَإِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَئِذَا كُنَّا تُرَاباً
أَئِنَّا لَفِي خَلْق جَدِيد أُوْلَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ
الاَْغْلاَلُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ)
.( سوره رعد، آيه 5.
10 - و اگر (ازچيزى) در شگفتى فرو مى روى، عجيب گفتار آنها است كه مى گويند: "آيا هنگامى كه ما خاك شديم، (بار ديگر زنده مى شويم و) به خلقت جديدى باز مى گرديم؟! آنهاكسانى هستند كه به پروردگارشان كافر شده اند; و غل و زنجيرها در گردنشان است; و آنها اهل دوزخند، و جاودانه در آن خواهند ماند
در دهمين و آخرين آيه، منكران معاد را به خلود در آتش و جاودانگى عذاب تهديد مى كند روى سخن را به پيامبر(صلى الله عليه وآله) كرده، مى فرمايد: «و اگر (ازچيزى) در شگفتى فرو مى روى، عجيب گفتار آنهااست كه مى گويند: "آيا هنگامى كه ما خاك شديم، (بار ديگر زنده مى شويم و) به خلقت جديدى باز مى گرديم؟!"»: ( وَإِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَئِذَا كُنَّا تُرَاباً أَئِنَّا لَفِي خَلْق جَدِيد) .
سپس مى افزايد: « آنهاكسانى هستند كه به پروردگارشان كافر شده اند; و غل و زنجيرها در گردنشان است; و آنها اهل دوزخند، و جاودانه در آن خواهند ماند.»: ( أُوْلَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ الاَْغْلاَلُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ) .
در آغاز آيه سخن از تعجّب كفّار مى گويد، سپس اين تعجّب را از عجائب مى شمرد; يعنى آيا مطلبى به اين وضوح، و با اين همه دلايل روشنى، جاى تعجّب دارد؟ و در پايان آيه آنها را به صورت زندانيانى معرفى مى كند كه غل ها و زنجيرها برگردن دارند. چه غل و زنجيرى سخت تر از تعصّب و جهل و هواپرستى كه هرگونه آزادى انديشه را از آنها مى گيرد، تا آن جا كه مسأله اى به اين روشنى مايه تعجّب آنها مى گردد، چرا كه مخالف هواى نفس و تقليد كوركورانه آنها است.
توجّه داشته باشيد نمى گويد در قيامت غل و زنجير برگردن دارند. بلكه ظاهر آيه اين است كه هم اكنون چنين هستند; همان گونه كه در اشعار عرب آمده است: «لَهُمْ عَنِ الرُّشْدِ أَغْلالٌ وَ اَقْيادُ»: «آنها در برابر هدايت غل ها و زنجيرها دارند.»
ولى بعضى از مفسّران، آيه را اشاره به وضع آنها در قيامت مى دانند كه غل و زنجيرها به گردنشان خواهد افتاد. و بعضى هر دو احتمال را ذكر كرده اند.
ولى بعضى آن را فقط اشاره به وضع حال آنها در دنيا شمرده اند چنانچه مرحوم علامه طباطبايى در تفسير الميزان مى گويد: «اين جمله اشاره به گرفتار شدن در جهان ماده و تكيه بر هوا و تقيّد به قيود جهل و غل هاى انكار است.»
مسلّم است اين گونه غل و زنجيرها كه انسان به اختيار خود در اين جهان بر دست و پا و گردن خويش مى نهد در قيامت به صورت غل و زنجيرهاى آتشين تجسّم خواهد يافت، و او را از ارتقاء به مقام قرب پروردگار باز خواهد داشت.
▲نتيجه
از مجموع آيات فوق - و آيات ديگرى كه در ضمن مباحث آينده خواهد آمد - به خوبى روشن مى شود كه تا چه حد قرآن مجيد براى ايمان به معاد ارزش قائل است; و چگونه آن را از پايه ها و اركان ايمان، و از امورى كه ترك آن مايه گمراهى عميق و ضلال بعيد، و فاصله گرفتن از حق، و عذاب اليم، و خلود در دوزخ است مى شمرد; و انكار آن را نشانه عدم آزادى انديشه و گرفتارى در زنجيرهاى جهل و عناد و لجاجت مى داند.
درست به همين دليل بحث هاى معاد در قرآن گسترده ترين بحث ها بعد از توحيد و خداشناسى است.
پيام قران ايت اله مكارم جلد 5
اهميّت بحث معاد از ديدگاه قرآن 8
9 ( وَقِيلَ الْيَوْمَ نَنسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا وَمَأْوَاكُمْ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ) .( سوره جاثيه، آيه 34.
9- و به آنها گفته مى شود: امروز شما را فراموش مى كنيم همان گونه كه شما ديدار امروزتان را فراموش كرديد; و جايگاه شما دوزخ است و هيچ ياورى نداريد
در نهمين آيه سه مجازات دردناك براى كسانى كه روز قيامت را به فراموشى بسپارند بيان كرده، مى فرمايد: «و به آنها گفته مى شود: "امروز شما را فراموش مى كنيم همان گونه كه شما ديدار امروزتان را فراموش كرديد"»: ( وَقِيلَ الْيَوْمَ نَنسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا).
«و جايگاه شما دوزخ است»: ( وَمَأْوَاكُمْ النَّارُ).
«و هيچ ياورى نداريد.»: ( وَ مَا لَكُمْ مِّنْ نَّاصِرِيْنَ) .
در واقع به فراموشى سپردن قيامت سرچشمه هرگونه ضلالت است. همان گونه كه قرآن مى گويد: ( اِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ) : «كسانى كه از راه خدا گمراه شوند، عذاب شديدى بخاطر فراموش كردن روز حساب دارند.
البتّه خداوند همه جا حاضر است، و همه چيز نزد او حاضر، و فراموشى براى او معنا ندارد; بلكه منظور اين است كه اين فراموش كاران را چنان از رحمت خود بى نصيب مى سازد كه گويى آنها را به فراموشى سپرده است! (دقّت كنيد)
اهميّت بحث معاد از ديدگاه
قرآن
8. ( وَأَنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِيماً).( سوره اسراء، آيه 10.
8. . «و اين كه آنها كه به سراى ديگر ايمان نمى آورند، عذاب دردناكى براى آنان آماده ساخته ايم».
در هشتمين آيه كسانى را كه ايمان به آخرت ندارند صريحاً به عذاب اليم تهديد كرده; مى فرمايد: «و اين كه آنها كه به سراى ديگر ايمان نمى آورند، عذاب دردناكى براى آنان آماده ساخته ايم»: ( وَأَنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِيماً) .از يك سو مى گويد هم اكنون اين مجازات آماده است تا كسى گمان نكند وعده نسيه داده شده، و از سوى ديگر عذاب الهى را به «اليم» و دردناك بودن توصيف مى كند، تا اهمّيّت ايمان به معاد را روشن تر سازد.
واژه «عذاب اليم» ده ها بار در قرآن مجيد در آيات مختلف تكرار شده، و غالباً در مورد كافران و منافقان است و گاه در مورد گناهان مهمّى همچون كناره گيرى از جهاد (سوره توبه، آيه 39) و تعدّى به هنگام قصاص (سوره بقره، آيه 178) يا اشاعه فحشا (سوره نور، آيه 19) يا ظلم و ستم (سوره زخرف، آيه 65) و مانند آن از گناهان عظيم و كبيره، به كار رفته است.
پيام قران ايت اله مكارم جلد 5
اهميّت بحث معاد از ديدگاه قرآن 6
7. ( وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ اْلآخِرَةِ حَبِطَتْ اَعَمالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ اِلاّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ) .( سوره اعراف، آيه 147
7- و كسانى كه آيات ما، و ديدار آخرت را تكذيب (و انكار) كنند، اعمالشان نابود مى گردد; آيا جز آنچه را عمل مى كردند پاداش داده مى شوند؟!
در هفتمين آيه به مسأله حبط اعمال (نابود شدن ثواب كارهاى نيك) منكران معاد اشاره كرده مى گويد: «و كسانى كه آيات ما، و ديدار آخرت را تكذيب (و انكار) كنند، اعمالشان نابود مى گردد; آيا جز آنچه را عمل مى كردند پاداش داده مى شوند؟!» :( وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَلِقَاءِ الاْخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ) .
«حبط» در لغت در اصل به معناى باطل شدن يا بيمار گشتن است(1) و در تعبيرات آيات و روايات به معناى نابودى ثواب اعمال به خاطر پاره اى از گناهان است.
در لسان العرب آمده است كه «حبط» به اين معنا است كه انسان كارى را انجام دهد و سپس آن را باطل كند.
در اين كه آيا «حبط» به طور كلّى در مورد طاعات و معاصى حاكم است و اينها دائماً در يكديگر اثر مى گذارند؟ در ميان علماى علم كلام گفتگو است كه به خواست خدا در جاى خود مشروحاً از آن بحث خواهيم كرد، ولى اين مسأله به صورت قضيه جزئيه جاى ترديد نيست كه بعضى از امور مانند: كفر، سبب نابود شدن پاداش تمام اعمال نيك است. يعنى اگر كسى بى ايمان از دنيا برود تمام اعمال خير او همچون خاكسترى در ميان يك تندباد محو و نابود مى شود، آيه فوق در مورد منكران آيات خدا و معاد همين را مى گويد و اين دليل روشنى بر اهمّيّت معاد از نظر قرآن مجيد است.
▲انكار معاد عين گمراهى است
6. ( اَلا اِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِى السّاعَةِ لَفِى ضَلال بَعيد) .( سوره شورى، آيه 18
6- آگاه باشيد كسانى كه در قيامت القاى ترديد مى كنند، در گمراهى عميقى هستند
▲انكار معاد عين گمراهى است
تا اين جا سخن همه از تأكيدات بود ولى پنج آيه باقيمانده از آيات مورد بحث همگى مشتمل بر تهديدات مختلف نسبت به منكران رستاخيز و معاد است; هركدام به تعبيرى مخصوص خود.
مثلا در آيه ششم مى فرمايد: «آگاه باشيد كسانى كه در قيامت القاى ترديد مى كنند، در گمراهى عميقى هستند»: ( أَلاَ إِنَّ الَّذِينَ يُمَارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلاَل بَعِيد) .
«يمارون» در اصل از «مراء» يا «مِريه» گرفته شده كه به گفته مقاييس اللّغة دو معنا دارد: نخست كشيدن دست بر پستان حيوان براى دوشيدن شير; و دوم صلابت و استحكام است، ولى راغب در مفردات تنها همان معناى اول را ذكر كرده است.
سپس اين واژه به معناى ترديد و شك آمده است، هرچند راغب مى گويد: مفهومى محدودتر از شك دارد (شايد از اين نظر كه «مِريه» شك آميخته با جستجوگرى و تحقيق را مى رساند، همان گونه كه دوشنده شير تلاش و كوشش براى بيرون كشيدن شير از پستان مى نمايد.)
«مماراة» به معناى مجادله در بحث، و اصرار در جدال است; گويى هر يك از طرفين مى خواهند آنچه را در فكر ديگرى است استخراج كنند; و يا به گفته مقاييس هريك از آن دو، داراى صلابت و خشونت در بحث اند، و همان گونه كه در بالا اشاره شد يكى از معانى مريه، صلابت است.
قابل توجّه اين كه تعبير به «ضَلال بَعيد» در ده آيه از قرآن مجيد آمده است كه عموماً درباره كفّار و مشركان و منكران معاد است; و اين تعبير به خوبى نشان مى دهد كه گمراهى عميق از آن اين گروه است. چرا كه اگر ايمان به خدا و روز جزا وجود داشته باشد گمراهى جنبه سطحى خواهد داشت، و احتمال هدايت و بازگشت به جاده حق زياد است، ولى انكار توحيد يا معاد انسان را به آخرين مرحله گمراهى مى كشاند و از صراط مستقيم هدايت كاملا دور مى سازد، يا به تعبير ديگر دلايل خداشناسى و معاد آن قدر روشن است كه شبيه مسائِل حسّى است; كسى كه در اين دو امر گرفتار گمراهى شود، گمراهى او عميق خواهد بود.