معرفی وبلاگ
در این وبلاگ مطالب قرآنی و اهل بیت (علیهم السلام) و موضوعات مذهبی و ایام ... منتشر میشود از کلیه عزیزان درخواست می شود مارا با نظرات خویش یاری رمایند .
دسته
فیدها
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 178680
تعداد نوشته ها : 245
تعداد نظرات : 4
Rss
طراح قالب
GraphistThem267

انكار معاد عين گمراهى است

6. ( اَلا اِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِى السّاعَةِ لَفِى ضَلال بَعيد) .( سوره شورى، آيه 18

6- آگاه باشيد كسانى كه در قيامت القاى ترديد مى كنند، در گمراهى عميقى هستند

انكار معاد عين گمراهى است

تا اين جا سخن همه از تأكيدات بود ولى پنج آيه باقيمانده از آيات مورد بحث همگى مشتمل بر تهديدات مختلف نسبت به منكران رستاخيز و معاد است; هركدام به تعبيرى مخصوص خود.

مثلا در آيه ششم مى فرمايد: «آگاه باشيد كسانى كه در قيامت القاى ترديد مى كنند، در گمراهى عميقى هستند»: ( أَلاَ إِنَّ الَّذِينَ يُمَارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلاَل بَعِيد) .

«يمارون» در اصل از «مراء» يا «مِريه» گرفته شده كه به گفته مقاييس اللّغة دو معنا دارد: نخست كشيدن دست بر پستان حيوان براى دوشيدن شير; و دوم صلابت و استحكام است، ولى راغب در مفردات تنها همان معناى اول را ذكر كرده است.

سپس اين واژه به معناى ترديد و شك آمده است، هرچند راغب مى گويد: مفهومى محدودتر از شك دارد (شايد از اين نظر كه «مِريه» شك آميخته با جستجوگرى و تحقيق را مى رساند، همان گونه كه دوشنده شير تلاش و كوشش براى بيرون كشيدن شير از پستان مى نمايد.)

«مماراة» به معناى مجادله در بحث، و اصرار در جدال است; گويى هر يك از طرفين مى خواهند آنچه را در فكر ديگرى است استخراج كنند; و يا به گفته مقاييس هريك از آن دو، داراى صلابت و خشونت در بحث اند، و همان گونه كه در بالا اشاره شد يكى از معانى مريه، صلابت است.

قابل توجّه اين كه تعبير به «ضَلال بَعيد» در ده آيه از قرآن مجيد آمده است كه عموماً درباره كفّار و مشركان و منكران معاد است; و اين تعبير به خوبى نشان مى دهد كه گمراهى عميق از آن اين گروه است. چرا كه اگر ايمان به خدا و روز جزا وجود داشته باشد گمراهى جنبه سطحى خواهد داشت، و احتمال هدايت و بازگشت به جاده حق زياد است، ولى انكار توحيد يا معاد انسان را به آخرين مرحله گمراهى مى كشاند و از صراط مستقيم هدايت كاملا دور مى سازد، يا به تعبير ديگر دلايل خداشناسى و معاد آن قدر روشن است كه شبيه مسائِل حسّى است; كسى كه در اين دو امر گرفتار گمراهى شود، گمراهى او عميق خواهد بود.

دسته ها : قرآن
پنج شنبه 6 6 1393 23:35

اهميّت بحث معاد از ديدگاه قرآن  5

5. ( رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْم لَّا رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ) .( سوره آل عمران، آيه 9

5- پروردگارا! تو مردم را براى روزى كه ترديدى در آن نيست، جمع   خواهى كرد; زيرا خداوند از وعده خود تخلّف نمى كند. (ما به تو و رحمت بى پايانت، و به وعده رستاخيز و قيامت ايمان داريم.)

در پنجمين آيه همين معنا از زبان راسخان در علم مطرح شده كه آنها نيز به هنگام مناجات با خداوند روى مسأله معاد و رستاخيز به عنوان يكى از قطعى ترين مسائل تكيه مى كنند; و مى گويند: «پروردگارا! تو مردم را براى روزى كه ترديدى در آن نيست، جمع خواهى كرد»: ( رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْم لَّا رَيْبَ فِيهِ) و براى تأكيد بيشتر مى افزايند: «خداوند از وعده خود تخلّف نمى كند. (ما به تو و رحمت بى پايانت، و به وعده رستاخيز و قيامت ايمان داريم.)»: ( إِنَّ اللهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ) .

در اين آيه نيز چندين تأكيد به چشم مى خورد (واژه «انّ»، جمله اسميّه، جمله «لاريب فيه» و جمله ( اِنَّ الله لا يُخْلِفُ الْمِيْعادَ).

پيام قران ايت اله مكارم جلد 5


دسته ها : قرآن
چهارشنبه 5 6 1393 13:2

اهميّت بحث معاد از ديدگاه قرآن  4

4. ( وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لاَ تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ) .
( سوره سبا، آيه 3.

4- كافران گفتند: "قيامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد. بگو: آرى به پروردگارم سوگند كه به سراغ شما خواهد آمد پرور دگارى كه از عالم غيب آگاه است

در چهارمين آيه همين مطلب در شكل تازه اى مطرح شده; نخست از زبان كافران نقل مى كند كه آنها گفتند: «قيامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد» يعنى اصلا قيامتى در كار نيست. ( وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأْتِيْنَا السَّاعَةُ) .

سپس به پيامبر(صلى الله عليه وآله) دستور مى دهد: «بگو:" آرى به پروردگارم سوگند كه به سراغ شما خواهد آمد، پروردگارى كه از غيب آگاه است."!»: ( قُلْ بَلَى وَ رَبِّى لَتَأْتِيَنَّكُمْ عالِمِ الْغَيْبِ) .

تكيه بر عنوان «عالِمِ الْغَيْبِ» ممكن است از اين نظر باشد كه علّت انكار منكران معاد به خاطر اين بود كه مى گفتند: چه كسى مى تواند اين ذرّات پراكنده را از اطراف و اكناف زمين جمع آورى كند؟ و چه كسى مى تواند اعمال انسان ها را كه همگى محو و نابود شده، و آثارى از آن باقى نمانده محاسبه كند، و پاداش و كيفر دهد؟ قرآن با يك كلمه مى گويد همان خدايى كه عالم الغيب و آگاه از همه اسرار نهان است، اين كار را بر عهده گرفته است.

امّا اين كه چرا يكى از نام هاى قيامت «ساعة» است؟ به خاطر آن است كه به گفته ارباب لغت «ساعة» در اصل به معناى جزء كوچكى از اجزاى زمان است، يا به تعبير ديگر لحظات زودگذر، و از آن جا كه حساب بندگان در قيامت، يا اصل قيام قيامت، به سرعت انجام مى گيرد; اين نام براى قيامت انتخاب شده است.(5)

ضمناً بايد توجّه داشت كه به گفته لسان العرب واژه «ساعة» هم به لحظه ناگهانى پايان جهان گفته مى شود، و هم به قيام قيامت كه آن نيز به طور ناگهانى رخ مى دهد.

بعضى «ساعة» را به سه گونه تقسيم كرده اند: ساعة كبرى و ساعة وسطى و ساعة صغرى.

اولى روز رستاخيز، و دوّمى روز مرگ ناگهانى اهل يك زمان ـ مانند قوم نوح كه همزمان با طوفان غرق شدند ـ و سومى روز مرگ هر انسانى است.(6) 

پيام قران ايت اله مكارم جلد 5

دسته ها : قرآن
چهارشنبه 5 6 1393 12:47

 

اهميّت بحث معاد از ديدگاه قرآن  3

3. ( وَيَسْتَنْبِئُونَكَ أَحَقٌّ هُوَ قُلْ إِي وَرَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ) .

( سوره يونس، آيه 53)

3- از تو مى پرسند: "آيا آن (وعده مجازات الهى) حقّ است؟" بگو: "آرى، به پروردگارم سوگند، قطعاً حق است; و شما نمى توانيد (از مجازات الهى) فرار كنيد"

در سوّمين آيه همين مطلب را به صورت پرسش و پاسخى كه در ميان پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مشركان رد و بدل شده است مطرح; مى كند; مى فرمايد: «از تو مى پرسند: آيا آن (وعده مجازات الهى) حقّ است؟»: ( وَ يَسْتَنْبِؤُنَكَ اَحَقٌّ هُوَ).

بايد توجّه داشت «يَسْتَنْبِؤْنَكَ» از «نبأ» به معناى خبر مهم است، و به گفته راغب در مفردات به معناى خبر مفيد و با عظمت است كه انسان علم يا ظنّ غالب نسبت به آن دارد; و تا اين امور سه گانه (فايده، عظمت، و علم) در آن نباشد، به آن نبأ گفته نمى شود ـ بنابراين اخبار مشكوك، يا كم اهمّيّت، يا بى فايده را نبأ نمى گويند، و اگر مى بينيم در سوره نبأ توصيف به عظيم شده براى تأكيد بيشتر است ـ و اگر به پيامبر نبى گفته مى شود نيز به خاطر خبرهاى او است كه واجد اين ويژگى هاى سه گانه است.

سپس به پيامبر(صلى الله عليه وآله) دستور مى دهد: «بگو": آرى، به پروردگارم سوگند، قطعاً  حق است"»: ( قُلْ اِىْ وَ رَبِّى اِنَّهُ لَحَقٌّ) .

تكيه بر عنوان «رَبّ» اشاره به اين معنا است كه قيامت ادامه ربوبيّت پروردگار، و از مظاهر آن مى باشد، توضيح اين سخن در بحث دلايل معاد به خواست خدا به زودى خواهد آمد.

در پايان آيه باز تأكيد بيشترى كرده، مى گويد: «و شما نمى توانيد از عدالت و كيفر خدا فرار كنيد»: ( و ما اَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ) .

جمعى از مفسّران اين آيه را اشاره به حقّانيت قرآن يا نبوت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)دانسته اند، در حالى كه آيه قبل و بعد آن به خوبى گواهى مى دهد كه منظور از اين نبأ همان مسأله معاد و عذاب بدكاران در قيامت است كه با انواع تأكيدات، به عنوان يك واقعيّت مسلّم، بيان شده.

كلمه «إىْ» و سوگند «رَبِّى» و «اِنّ» و لام در «لَحَقٌّ» و خود واژه «حَقَ» و اسميّه بودن جمله، و جمله ( وَ ما اَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ) هر كدام بيانگر تأكيدى در اين زمينه است.

 

4. ( وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لاَ تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ) .
( سوره سبا، آيه 3.

4- كافران گفتند: "قيامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد. بگو: آرى به پروردگارم سوگند كه به سراغ شما خواهد آمد پرور دگارى كه از عالم غيب آگاه است

در چهارمين آيه همين مطلب در شكل تازه اى مطرح شده; نخست از زبان كافران نقل مى كند كه آنها گفتند: «قيامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد» يعنى اصلا قيامتى در كار نيست. ( وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأْتِيْنَا السَّاعَةُ) .

سپس به پيامبر(صلى الله عليه وآله) دستور مى دهد: «بگو:" آرى به پروردگارم سوگند كه به سراغ شما خواهد آمد، پروردگارى كه از غيب آگاه است."!»: ( قُلْ بَلَى وَ رَبِّى لَتَأْتِيَنَّكُمْ عالِمِ الْغَيْبِ) .

تكيه بر عنوان «عالِمِ الْغَيْبِ» ممكن است از اين نظر باشد كه علّت انكار منكران معاد به خاطر اين بود كه مى گفتند: چه كسى مى تواند اين ذرّات پراكنده را از اطراف و اكناف زمين جمع آورى كند؟ و چه كسى مى تواند اعمال انسان ها را كه همگى محو و نابود شده، و آثارى از آن باقى نمانده محاسبه كند، و پاداش و كيفر دهد؟ قرآن با يك كلمه مى گويد همان خدايى كه عالم الغيب و آگاه از همه اسرار نهان است، اين كار را بر عهده گرفته است.

امّا اين كه چرا يكى از نام هاى قيامت «ساعة» است؟ به خاطر آن است كه به گفته ارباب لغت «ساعة» در اصل به معناى جزء كوچكى از اجزاى زمان است، يا به تعبير ديگر لحظات زودگذر، و از آن جا كه حساب بندگان در قيامت، يا اصل قيام قيامت، به سرعت انجام مى گيرد; اين نام براى قيامت انتخاب شده است.(5)

ضمناً بايد توجّه داشت كه به گفته لسان العرب واژه «ساعة» هم به لحظه ناگهانى پايان جهان گفته مى شود، و هم به قيام قيامت كه آن نيز به طور ناگهانى رخ مى دهد.

بعضى «ساعة» را به سه گونه تقسيم كرده اند: ساعة كبرى و ساعة وسطى و ساعة صغرى.

اولى روز رستاخيز، و دوّمى روز مرگ ناگهانى اهل يك زمان ـ مانند قوم نوح كه همزمان با طوفان غرق شدند ـ و سومى روز مرگ هر انسانى است.(6) 

پيام قران ايت اله مكارم جلد 5

دسته ها : قرآن
دوشنبه 3 6 1393 13:27
اهميّت بحث معاد از ديدگاه قرآن  2 

1. ( اَللهُ لَا اِلهَ اِلَّا هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ اِلَى يَوْمِ الْقِيامَةِ لَا رَيْبَ فيهِ وَ مَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللهِ حَدِيْثاً) .
 سوره نساء، آيه    87

در نخستين آيه، سخن از اجتماع قطعى انسان ها در آن روزى كه هيچ شك و ترديدى در آن نيست به ميان

آمده مى فرمايد: «معبودى جز خداوند نيست; و به يقين، همه شما را در روز رستاخيز ـ كه شكّى در آن نيست

ـ جمع مى كند»:

( اَللهُ لَا اِلهَ اِلَّا هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ اِلَى يَوْمِ الْقِيامَةِ لَا رَيْبَ فيهِ) .

سپس براى تأكيد بيشتر مى افزايد: «و كيست كه از خداوند،راستگوتر باشد؟!»:

( وَ مَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللهِ حَديثاً) .

آغاز و انجام آيه، و بندبند آن، هركدام تأكيدى است بر اين مسأله، و نشان دهنده ميزان اهمّيّتى است كه قرآن براى اين موضوع قائل است.

(1) قابل توجّه اين كه «رَيْب» به گفته مقاييس اللّغة در اصل به معناى هرگونه شك است، يا شكى كه آميخته با خوف و ترس باشد، و اگر اين واژه بر حاجت نيز اطلاق مى شود به خاطر آن است كه صاحب حاجت معمولا شك در حصول آن دارد، شكّى آميخته با خوف از دست رفتن!

در فروق اللّغة ميان «شك» و «ريب» تفاوتى ذكر شده، كه «اِرْتيابُ» شكى است آميخته با تهمت.

شايد به كار رفتن اين واژه در قرآن مجيد در مورد معاد نيز به خاطر همين  باشد كه مخالفان علاوه بر اين كه درباره معاد اظهار شك مى كردند پيامبر را نيز متّهم مى نمودند كه اين مطالب را از خود ساخته است.

البته جاى اين سئوال باقى مى ماند كه چرا قرآن در اين جا و مانند آن تنها به ادّعا قناعت كرده و دليلى ذكر نفرموده است؟

اين به خاطر آن است كه اوّلا: دلايل معاد در جاى جاى قرآن مجيد بارها و به طور مكرّر مطرح شده، و نيازى نبوده است كه در هر آيه تكرار گردد. ثانياً: گويى قرآن مى خواهد اين حقيقت را بيان كند كه دلايل معاد آن قدر روشن و واضح و آشكار است كه جاى هيچ گونه شك و ترديد را باقى نمى گذارد.


2. ( زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَّنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذَلِكَ عَلَى اللهِ يَسِيرٌ) .
 سوره تغابن، آيه  7


2 - كافران پنداشتند كه هرگز برانگيخته نمى شوند، بگو

: "آرى به پروردگارم سوگند كه همه شما (در قيامت) برانگيخته خواهيد شد، پس به آنچه عمل مى كرديد خبر داده مى شويد، و اين براى خدا آسان است

در دوّمين آيه به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) دستور مى دهد كه مؤكّداً سوگند ياد كند كه قيامت و حشر و نشر در كار است; مى فرمايد: «كافران پنداشتند كه هرگز برانگيخته نمى شوند، بگو: "آرى به پروردگارم سوگند كه همه شما (در قيامت) برانگيخته خواهيد شد، پس به آنچه عمل مى كرديد خبر داده مى شويد، و اين براى خدا آسان است"»: ( زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَّنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذَلِكَ عَلَى اللهِ يَسِيرٌ) .

مى دانيم سوگند ياد كردن معمولا كار خوبى نيست، آن هم سوگند به پروردگار; و لذا قرآن مردم را از آن نهى مى كند و مى گويد: ( وَ لا تَجْعَلُوا اللهَ عُرْضَةً  لِّاَيْمانِكُمْ) : «خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهيد.»(3) ولى گاه مطلب به قدرى مهم است كه ياد كردن سوگند در مورد آن نه تنها ممنوع نيست; بلكه لازم است.

قابل توجّه اين كه علاوه بر تأكيداتى كه در «لَتُبْعَثُنَّ» وَ «لَتُنَبَّئُنَّ» وجود دارد، در پايان آيه نيز تصريح مى كند كه اين كار براى خدا آسان است; و لذا نبايد در آن شك و ترديد كنيد.(4)


پيام قران ايت اله مكارم

دسته ها : قرآن
چهارشنبه 29 5 1393 1:10

اهميّت بحث معاد از ديدگاه قرآن1

اشاره

يك نظر اجمالى به آيات قرآن مجيد نشان مى دهد كه در ميان مسائل عقيدتى هيچ مسأله اى در اسلام بعد از توحيد به اهميّت مسأله معاد، و اعتقاد به حيات بعد از مرگ، و حسابرسى اعمال بندگان و پاداش و كيفر و اجراى عدالت نمى رسد.

وجود حدود 1200 آيه درباره معاد در مجموع قرآن مجيد كه قريب به يك سوّم آيات قرآن را تشكيل مى دهد، و اين كه تقريباً در تمام صفحات قرآن بدون استثناء ذكرى از معاد به ميان آمده; و اين كه بسيارى از سوره هاى اواخر قرآن به طور كامل، يا به طور عمده، درباره معاد و مقدّمات و علائم و نتايج آن سخن مى گويد; شاهد گويايى بر اين مدّعى است.

در جاى جاى قرآن مجيد بعد از موضوع ايمان به خدا، ايمان به جهان ديگر آمده، و تقريباً در 30 آيه اين دو موضوع را قرين هم قرار داده; ( يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ) و يا تعبيرى شبيه آن فرموده است همچنين در بيش از 100 مورد اشاره به ( اَلْيَوْمِ الاْخِرَةِ) يا ( اَلاْخِرَة) فرموده است.

چرا چنين نباشد در حالى كه:

1. ايمان به خدا و حكمت و عدالت و قدرت او بدون ايمان به معاد كامل نمى گردد.

2. ايمان به معاد، به زندگى انسان مفهوم مى دهد; و زندگى اين جهان را از پوچى درمى آورد.

3. ايمان به معاد روند تكاملى زندگى بشر را در مسير روشنى نشان مى دهد.

4. ايمان به معاد ضامن اجراى تمام قوانين الهى، و انگيزه اصلى تهذيب نفوس، و احقاق حقوق، و عمل به تكاليف، و ايثار شهيدان، و فداكارى فداكاران است، و انسان را حسابگر خويش مى سازد.

5. ايمان به معاد روح دنياپرستى را كه خمير مايه تمام خطاها و جنايات است تضعيف مى كند، و دنيا را از صورت يك هدف نهايى بيرون آورده، مبدّل به يك وسيله براى نيل به سعادت جاويدان مى سازد، و چقدر ميان اين دو ديدگاه تفاوت است!

6. ايمان به معاد به انسان در برابر شدائد نيرو مى بخشد و چهره وحشت انگيز مرگ را كه هميشه به صورت كابوسى بر افكار انسان ها سنگينى داشته، و آرامش را از آنها سلب مى كرده، دگرگون مى سازد; و آن را از مفهوم فنا و نيستى به دريچه اى به سوى جهان بقا تغيير مى دهد.

7. كوتاه سخن اين كه ايمان به معاد به اضافه ايمان به مبدأ عالم هستى خط فاصل فرهنگ خداپرستان و مادّيين محسوب مى شود.

دسته ها : قرآن
چهارشنبه 29 5 1393 1:0

تفسير موضوعى چيست؟ و چه مشكلاتى را حل مى كند؟

پاسخ به اين دو سؤال مهم اثر عميقى در فهم صحيح تر و بهتر كتاب هايى چون كتاب حاضر دارد، و تا جواب اين دو پرسش روشن نشود نمى توان به خوبى دريافت كه اين گونه كتاب ها چه هدفى را تعقيب مى كند.

در پاسخ سؤال اول يادآور مى شويم كه قرآن مجيد كتابى است كه در طول 23 سال با توجّه به نيازها و شرايط مختلف اجتماعى و حوادث گوناگون نازل شده، و همگام با پيشرفت جامعه اسلامى پيشروى كرده است.

آيات سوره هايى كه در مكّه نازل شده عمدتاً ناظر به تحكيم پايه هاى ايمان و اعتقاد نسبت به توحيد و معاد، و مخصوصاً مبارزه شديد و پى گير با شرك و بت پرستى است، در حالى كه آيات سوره هايى كه در مدينه نازل شده و طبعاً بعد از تشكيل حكومت اسلامى بوده ناظر به احكام اجتماعى، عبادى، سياسى و تشكيل بيت المال و نظام قضايى اسلام و مسائل مربوط به جنگ و صلح و نبرد با منافقان و امثال آن مى باشد كه اسلام با آن درگير بوده است.

بديهى است هيچ يك از اين مسائل به صورت يك رساله عمليه يا يك كتاب درسى و كلاسيك مطرح نگشته; بلكه طبق نيازها، و مناسبت ها، و ضرورت ها،  آيات نازل گشته است. مثلا ملاحظه مى كنيم كه احكام مربوط به جهاد و دستورات جنگى و عهدنامه ها و اسيران و غرامت هاى جنگى و مانند آن به طور پراكنده در هر غزوه و به مناسبت آن غزوه نازل گشته; درست مانند نسخه هاى يك طبيب ماهر كه هر روز به تناسب حال بيمارى مى نويسد تا او را به سلامت كامل برساند.

حال اگر آيات قرآن را كه در هر سوره از سوره ها نازل شده به ترتيب تفسير كنيم نام آن تفسير ترتيبى خواهد بود، و اگر آيات مربوط به يك موضوع را از تمام قرآن جمع آورى نموده در كنار هم بچينيم، و آن را فصل بندى نموده و تفسير كنيم نامش تفسير موضوعى است.

مثلا هرگاه تمام آيات مربوط به جهاد كه در طى ده سال در سوره هاى مدنى نازل شده، يا آيات مربوط به اسماء و صفات خداوند كه در طى 23 سال در تمام قرآن نازل گرديده، در كنار هم قرار گيرد، و در رابطه با يكديگر تفسير شود تفسير موضوعى نام خواهد داشت، در حالى كه اگر هر آيه را در جاى خود جداگانه مورد بحث و بررسى قرار دهيم همان تفسير ترتيبى است.

هريك از اين دو نوع تفسير مزايا و آثارى دارد كه ما را از يكديگر بى نياز نمى سازد و به مصداق: هر چيز به جاى خويش نيكواست; هر دو نوع تفسير براى پژوهندگان قرآن ضرورى و لازم است. (البتّه در آغاز، كار تفسير ترتيبى و سپس تفسير موضوعى)!

 پيام قران آيت اله مكارم

دسته ها : قرآن
سه شنبه 28 5 1393 10:44

تفسير موضوعى چيست؟

قبل از پاسخ به اين سؤال لازم است سؤال ديگرى را مطرح كنيم; و آن اين كه: چرا قرآن به سبك موضوعى جمع آورى نشده، و شبيه كتاب هاى معمولى نيست; و با تمام آنها تفاوت دارد؟
پاسخ اين است كه: براى تهيّه كتاب هاى معمولى مؤلف يا مؤلفان، موضوعات مختلفى را كه در يك قدر جامع شريك اند، در نظر مى گيرند; مثلا بيمارى هاى مختلف كه همه آنها به مسأله سلامت انسان ارتباط دارد در علم طب در نظر گرفته مى شود; سپس مسائل مربوط به اين موضوعات را به فصول و ابواب مختلف تقسيم مى كنند ـ بيمارى هاى قلبى، بيمارى هاى عصبى، بيمارى هاى گوارشى، بيمارى هاى دستگاه تنفسى، بيمارى هاى پوستى و بيمارى هاى ديگر ـ بعد از آن هر فصل و هر باب را با توجّه به مقدمات و نتايج آن مورد بررسى قرار مى دهند، و به اين ترتيب كتابى بنام كتاب طب تدوين مى شود.
ولى قرآن هرگز چنين نيست، كتابى است كه در طول 23 سال با توجّه به نيازها و شرايط مختلف اجتماعى و حوادث گوناگون، و مراحل مختلف تربيتى نازل شده است; همگام با حيات جامعه اسلامى پيش رفته، و در عين حال بسته به زمان و مكان خاصّى نيست!
يك روز تمام بحث هاى قرآن بر محور مبارزه با بت پرستى و شرك و آموزش توحيد با تمام شاخه هايش دور مى زد; و سوره ها و آياتى كه در اين دوران نازل شد همگى بحث از مبدأ و معاد مى كرد. (مانند: سوره هايى كه در مكه در سيزده سال اوّل بعثت نازل شد.)
روز ديگر بحث هاى داغ و پر حرارتى پيرامون جهاد، و مقابله با دشمنان داخلى و خارجى و منافقان مطرح بود.
يك روز ماجراى جنگ احزاب پيش آمد و سوره احزاب نازل شد، و حدّاقل 17 آيه آن، از حوادث آموزنده و مسائل تربيتى و پيامدهاى اين جنگ سخن گفت.
روز ديگر داستان صلح حُديبيه فرا رسيد و سوره فتح نازل شد، و بعد از آن ماجراى فتح مكه و غزوه حنين پيش آمد; و آيات سوره (إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللهِ وَالْفَتْحُ ) و آيات ديگر نازل گرديد.
خلاصه هم زمان با شكوفايى اسلام و حركت عمومى جامعه اسلامى آيات مناسبى از قرآن نازل، و دستورات لازم داده مى شد و اين برنامه دقيق انسانى را تكميل مى كرد.
با توجّه به آنچه در بالا گفته شد; منظور از تفسير موضوعى روشن مى شود; و آن اين كه آيات مختلفى كه درباره يك موضوع در سرتاسر قرآن مجيد در حوادث و فرصت هاى مختلف آمده است جمع آورى و جمع بندى گردد; و از مجموع آن نظر قرآن درباره آن موضوع و ابعاد آن روشن شود.
مثلا آيات مربوط به دلايل خداشناسى از قبيل فطرت، برهان نظم، برهان وجوب و امكان، و ساير براهين در كنار هم
چيده شود; و از آنجا كه «القرآن يفسر بعضه بعضا»: «آيات قرآن يكديگر را تفسير مى كنند» ابعاد اين موضوع روشن مى گردد.

.( جمله «الْقرآنُ يُفَسِّرُ بَعْضُهُ بَعْضاً» از ابن عباس نقل شده و بعيد نيست با توجّه به ارتباط شديد او در مسائل قرآنى با شخص پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و اميرمؤمنان على(عليه السلام) از آن بزرگواران گرفته باشد. محتواى آن نيز در خطبه 18 نهج البلاغه آمده است; آن جا كه مى فرمايد: «وَ ذَكَرَ اَنَّ الكِتابَ يُصَدِّقُ بَعْضُه بَعْضاً »: «خداوند به پيامبرش فرموده كه قسمت هاى مختلف قرآن يكديگر را تصديق مى كند و هماهنگ است» بعضى از علماء در آثار خود جمله «القرآن يفسر بعضه بعضا» را به عنوان حديث آورده اند، چنانكه در «تنزيه التنزيل» مرحوم شهرستانى صفحه 106 اين جمله را به عنوان روايت آورده بدون اين كه مأخذى براى آن ذكر شده باشد، در خطبه 133 نهج البلاغه اشاره ديگرى نيز به اين مطلب شده است; آن جا كه درباره قرآن مجيد مى فرمايد: «( و ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه على بعض ) «بعضى از اين آيات از بعضى ديگر سخن مى گويد و بعضى گواه بر بعض ديگر است».)
همچنين آيات مربوط به بهشت يا دوزخ، صراط، نامه اعمال آيات مربوط به مسائل اخلاقى، تقوا، حسن خلق، شجاعت و... آيات مربوط به احكام نماز، روزه، زكات و خمس و انفاق، آيات مربوط به عدالت اجتماعى و جهاد با دشمن و جهاد با نفس و...
مسلّماً هرگاه اين آيات كه در قرآن مجيد به مناسبت هاى گوناگون نازل شده است هر گروه جداگانه جمع آورى، و در كنار هم چيده شود، و تفسير گردد حقايق تازه اى از آن كشف خواهد شد و از اين جا ضرورت تفسير موضوعى روشن مى شود كه شرح آن در بحث آينده به خواست خدا مى آيد.

دسته ها : قرآن
شنبه 25 5 1393 19:24

انواع مختلف تفسير

هنگامىكه سخن از تفسير قرآن به ميان مى آيد فوراً نظرها به همان تفسير معمولى (تفسير ترتيبى) جلب مى شود كه آيات قرآن را به ترتيب مورد بحث و بررسى قرارمى دهد و محتوا و حقيقت آنها را روشن مى سازد; همان كارى كه از صدر اسلام تا كنون در تفسير قرآن معمول بوده است، و دانشمندان و علماى بزرگ اسلام صدها يا هزاران كتاب به نام تفسير قرآن مجيد در زمينه آن تأليف كرده اند.
البتّهنوع ديگرى از تفسير نيز كم و بيش رايج بوده; كه ناظر به تفسير مفردات قرآناست; يعنى واژه هاى قرآنى را جداگانه، به صورت معجم، و به ترتيب الفبا مورد بحث قرار مى دهد كه نمونه روشن آن كتاب مفردات راغب و كتاب « وجوه القرآن » و « تفسير غريب القرآن طريحى » و در اين اواخر نيز كتاب « التحقيقفى كلمات القرآن الكريم » و نثر طوبى يا دائرة المعارف قرآن مجيد است.
درحالى كه براى قرآن انواع ديگرى از تفسير نيز وجود دارد كه از جمله تفسير موضوعى است كه آيات قرآن را براساس موضوعات مختلف مربوط به اصول و فروع اسلام، و مسائل اجتماعى، اقتصادى، سياسى، و اخلاقى، مورد مطالعه و بررسى قرار مى دهد.
نوعى ديگر از تفسير كه ما نام اش را تفسير ارتباطى يا زنجيره اى نهاده ايم آن است كه موضوعات مختلف قرآن را در ارتباط با يكديگر ببينيم.
مثلا بعد از آن كه موضوع ايمان و موضوع تقوا و موضوع عمل صالح را به طور جداگانه در تفسير موضوعى مورد بررسى قرار گرفت; اين سه مطلب را در ارتباط با يكديگر با توجّه به آيات قرآن و اشاراتى كه در آن است تفسير مى كند و ارتباط اين سه را با يكديگر روشن مى سازد، و مسلّماً در اين صورت حقايق تازه اى از چگونگى رابطه اين موضوعات با يكديگر براى ما كشف مى شود كه بسيار ارزنده و راهگشا است.
مى دانيم طرز صحيح مطالعه عالم آفرينش و موجودات عالم هستى آن است كه آنها را در رابطه با يكديگر ببينيم; خورشيد و ماه و زمين و انسان و جوامع انسانى در حقيقت موضوعاتى جدا از هم نيستند; و در مجموع يك واحد به هم پيوسته را تشكيل مى دهند; و طرز مطالعه صحيح آنها اين است كه همه را در ارتباط با هم مورد بررسى قرار دهيم.


دركتاب تدوين يعنى قرآن مجيد نيز مطلب همين گونه است; و رابطه دقيق و ظريفى در ميان تمام موضوعات قرآنى وجود دارد; و بايد آنها را در ارتباط با يكديگرمورد تفسير قرار داد.
نوع ديگرى از تفسير، تفسير كلّى يا جهان بينى قرآن است. در اينجا مفسّر تمام محتواى قرآن را در رابطه با عالم هستى در نظر مى گيرد; و به تعبير زنده تر كتاب تكوين و تدوين را به يكديگر پيوند مى دهد; و هر دو را در كنار هم مى بيند، و هر دو را در ارتباط با هم تفسير مى كند.
طبق اين حساب در مجموع پنج گونه تفسير براى قرآن تصور مى شود.
1. تفسير مفردات قرآن
2. تفسير ترتيبى
3. تفسير موضوعى
4. تفسير ارتباطى
5. تفسير كلّى، يا جهان بينى قرآن
ازاين اقسام پنج گانه تنها قسم اوّل و دوّم در ميان ما شناخته شده است، و تاحدّ كمى قسم سوّم، يعنى تفسير موضوعى كه هنوز مراحل ابتدايى خود را طى مى كند; و اميد است با توجّهى كه در اين اواخر از سوى دانشمندان و علماى اسلامى نسبت به آن شده است با كار و زحمت بيشتر تدريجاً مراحل تكاملى خود را طى كند; و در آينده محل شايسته خود را احراز نمايد.
امّا قسم سوّم و چهارم تفسير قرآن هنوز مورد توجّه مفسّران واقع نشده است; و اين كارى است كه بر عهده نسل حاضر و نسل هاى آينده است كه بعد از رشد كافى تفسير موضوعى به آن بپردازند، و حق آن را تا آنجا كه ممكن است ادا كنند.

پيام قرآن ايت اله مكارم شيرازي


دسته ها : قرآن
جمعه 24 5 1393 1:6

آيه شماره 2  از سوره مباركه عنكبوت
امتحان عمومي

 
أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ
آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها مى‏شوند و مورد آزمايش قرار نمى‏گيرند
ايمان، تنها با زبان و شعار نيست، بلكه همراه با آزمايش است.«أحسب... هم لايفتنون» (ادّعا كافى نيست، بايد عملكرد را ديد و قضاوت كرد.)

دسته ها : قرآن
جمعه 24 5 1393 0:22

نزول قرآن در ماه رمضان

        شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ

فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ

يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ

وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

دسته ها : قرآن - رمضان
پنج شنبه 12 4 1393 19:28

سازندگي روزه

     لاَ يُؤَاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ

إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ

فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُواْ أَيْمَانَكُمْ كَذَلِكَ

يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

خدا شما را به سوگندهاى بيهوده‏تان مؤاخذه نمى‏كند ولى به سوگندهايى كه [از روى اراده] مى‏خوريد [و مى‏شكنيد] شما را مؤاخذه مى‏كند و كفاره‏اش خوراك دادن به ده بينواست از غذاهاى متوسطى كه به كسان خود مى‏خورانيد يا پوشانيدن آنان يا آزاد كردن بنده‏اى و كسى كه [هيچ يك از اينها را] نيابد [بايد] سه روز روزه بدارد اين است كفاره سوگندهاى شما وقتى كه سوگند خورديد و سوگندهاى خود را پاس داريد اين گونه خداوند آيات خود را براى شما بيان مى‏كند باشد كه سپاسگزارى كنيد

سوره مائده آيه  ﴿89﴾

دسته ها : قرآن - رمضان
پنج شنبه 12 4 1393 19:15

روزه و كفاره

وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلاَ تَحْلِقُواْ رُؤُوسَكُمْ

حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ

أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ

فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ

لِمَن لَّمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ

الْعِقَابِ

سوره بقره آيه﴿196﴾

 

و براى خدا حج و عمره را به پايان رسانيد و اگر [به علت موانعى] بازداشته شديد آنچه از

قربانى ميسر است [قربانى كنيد] و تا قربانى به قربانگاه نرسيده سر خود را متراشيد و هر

كس از شما بيمار باشد يا در سر ناراحتيى داشته باشد [و ناچار شود در احرام سر بتراشد] به

كفاره [آن بايد] روزه‏اى بدارد يا صدقه‏اى دهد يا قربانيى بكند و چون ايمنى يافتيد پس هر كس

از [اعمال] عمره به حج پرداخت [بايد] آنچه از قربانى ميسر است [قربانى كند] و آن كس كه

[قربانى] نيافت [بايد] در هنگام حج‏سه روز روزه [بدارد] و چون برگشتيد هفت [روز ديگر روزه

بداريد] اين ده [روز] تمام است اين [حج تمتع] براى كسى است كه اهل مسجد الحرام

[=مكه] نباشد و از خدا بترسيد و بدانيد كه خدا سخت‏كيفر است

پنج شنبه 12 4 1393 19:12

احكام ماه رمضان

 

أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ

يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ وَأَن تَصُومُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن

كُنتُمْ تَعْلَمُونَ

فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ

يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ

وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

پس هر كس از شما اين ماه را درك كند بايد آن را روزه بدارد و كسى كه بيمار يا در سفر است

[بايد به شماره آن] تعدادى از روزهاى ديگر [را روزه بدارد] خدا براى شما آسانى مى‏خواهد و

براى شما دشوارى نمى‏خواهد هدف اين است كه اين روزها را تكميل كنيد ، و خدا را به پاس آنكه شما را هدايت كرده بزرگ بشماريد . باشد كه شكرگزارى كنيد.

 

سوره بقره آيه (185)

دسته ها : قرآن - رمضان
پنج شنبه 12 4 1393 19:6


وجوب روزه برهمه امتها

 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد روزه بر شما مقرر شده است همان گونه كه بر كسانى كه پيش از شما [بودند] مقرر شده بود باشد كه پرهيزگارى كنيد

 سوره بقره آيه 183 

دسته ها : قرآن - رمضان
پنج شنبه 12 4 1393 18:22

       ماه هدايت « آغاز ماه مبارك رمضان »


  شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ 



     

دسته ها : قرآن - ماه هاي قمري
دوشنبه 9 4 1393 18:23
X